Jan 312016
 

بی‌سوادی (و مشابهاتش مانند کارنابلدی، جهالت و …) لزوما چیز بدی نیست؛ یعنی آنقدرها بد نیست (بالاخره به دلایل زیادی ممکن است برای هر کسی شرایط زندگی این‌گونه پیش برود که چیزهایی را که باید بداند نداند. به طور کلی هم که بخواهیم صحبت کنیم، بالاخره هر فردی را که در نظر بگیریم، مسایل زیادی هستند که او درباره آن‌ها چیزی نمی‌داند)! ولی نکته‌ای که واقعا به صورت جانکاهی آزاردهنده می‌شود ادعای دانایی و فضل آدم بی‌سواد است.

 Posted by at 7:07 pm
Jan 282016
 

زندگی در دنیایی که آدم‌هایش خاکستری هستند خیلی سخت‌تر از زندگی در دنیایی است که همه یا سفید سفید هستند یا سیاه سیاه.

دنیای یک‌دست، احساساتش هم یک‌دست است. تکلیف آدم با خودش و با بقیه روشن است. یا دوستی و محبت و عشق وجود دارد یا نفرت و دوری. ولی دنیای آدم‌های خاکستری گیج کننده است. همزمان ممکن است عاشق بخش‌هایی از وجود کسی باشی و متنفر از بخش‌های دیگر. عواطف آدم دیگر صاف و یکدست نیست. احساسات ترکیب «پیچیده‌ای» می‌شود از کشش‌های مختلف که آدم را چندپاره می‌کند. این نوسان بین حس‌های مختلف و عدم پایداری آن‌ها آدم را فرسوده می‌کند و از توان می‌اندازد.

(شاید کسی بگوید این کشش‌ها باعث رشد آدم‌ها می‌شود. احتمالا این حرفْ حرفِ درستی است، ولی چیزی از سختی و سرگشتگی وضع موجود نمی‌کاهد).

 Posted by at 5:16 pm