Sep 052013
 

(متن این نوشته در قالب فایل پی‌دی‌اف)

ویکتور فرانکل در این کتاب سعی دارد اهمیت جستجو و یافتن معنا در زندگی را برای مخاطب خود روشن کند. برای این کار (در بخش اول کتاب که بیش از نیمی از آن است) با تجربیات شخصی خودش از اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها -که حدود سه‌چهار سال از عمرش را در آنجا سپری کرده- شروع می‌کند. روایت هولناکی از رنج‌های طاقت‌فرسای زندگی در بند را بیان می‌کند و در طول داستانش نشان می‌دهد که چگونه افرادی که می‌توانستند معنایی برای ادامه زندگی و حتی معنایی برای رنج کشیدن‌شان بیابند، هم سختی‌ها را راحت‌تر تحمل می‌کردند و هم شانس زنده ماندن‌شان بیشتر از بقیه بود. فرانکل عمیقا اعتقاد دارد که انسان -حتی انسانِ در بند که امکان انتخاب‌های زیادی ندارد و فرصت زندگی فعال و خلاقانه از او گرفته شده است- خودش مسیر زندگی و رشد معنوی خود را انتخاب می‌کند. به عقیده‌ی او همین نوع انتخاب‌های فردی بود که بعضی‌ها را وا می‌داشت راسخ و محکم با سرنوشت، رنج‌هایشان و حتی مرگ روبرو شوند درحالیکه بعضی دیگر گرفتار ناامیدی و سقوط معنوی می‌شدند.

در قسمت دوم کتاب، فرانکل به صورت خیلی خلاصه مبانی روش لوگوتراپی (یا همان معنا درمانی) در روان‌درمانی را بیان می‌کند. با وجود اینکه بخش دوم کتاب بسیار خلاصه و فشرده نوشته شده است ولی بیان تجربه‌های ناب نویسنده در بخش ابتدایی کتاب کمک زیادی به جا افتادن مطلبِ مورد نظر نویسنده کرده است. مهمترین ایده‌ای که فرانکل بر آن تاکید می‌کند این است که: «تلاش برای یافتن معنی در زندگی اساسی‌ترین نیروی محرکه هر فرد در دوران زندگی اوست.»

در ادامه چند پاراگراف از کتاب را آورده‌ام که احساس کردم شاید کمکی به شناخت مطالب آن کند.

بخش‌هایی از کتاب

لوگوتراپی (معنا درمانی) در مقایسه با روانکاوی روشی است که کمتر به گذشته توجه دارد و به درون‌نگری هم ارج چندانی نمی‌نهد، در ازاء توجه بیشتری به آینده، وظیفه و مسئولیت و معنی و هدفی دارد که بیمار باید زندگی آتی خود را طرف آن کند. ([۱]، مفاهیم اساسی لوگوتراپی، ص ۱۴۲)

«لوگوس» یک واژه یونانی است که به «معنی» اطلاق می‌شود. لوگوتراپی که به وسیله پاره‌ای از نویسندگان «مکتب سوم روان‌درمانی وین» نیز خوانده شده است، بر معنی هستی انسان و جستجوی او برای رسیدن به این معنی تاکید دارد. بنابر اصول لوگوتراپی، تلاش برای یافتن معنی در زندگی اساسی‌ترین نیروی محرکه هر فرد در دوران زندگی اوست. به این دلیل من از معنی‌جویی به عنوان نیروی متضاد با «لذت‌طلبی» که روان‌کاوی فروید بر آن استوار است و «قدرت‌طلبی» که مورد تایید آدلر است سخن می‌گویم. ([۱]، مفاهیم اساسی لوگوتراپی، ص ۱۴۴)

وجود تعارضی در فرد الزاما دلیل بر نوروتیک بودن او نیست. تعارضات و تنش در حد متعادل، عادی و نشانه‌ی سلامت است. همچنین است رنج و درد. هرگز نباید تصور کرد که هر درد و رنجی منشاء نوروزها و نشانه‌ی بیماری‌های عصبی است. این درد و رنج حتی ممکن است سبب پیشرفت انسان نیز گردد. به ویژه که اگر این درد و رنج از ناکامی وجودی سرچشمه گرفته باشد. ([۱]، نوروزهای اندیشه‌زاد، ص ۱۵۵)

من به شدت انکار می‌کنم که جستجوی انسان برای یافتن معنای «وجودی» (هستی) خود، و یا حتی تردید او در این باره نتیجه‌ی بیماری و یا موجب بیماری باشد. ناکامی وجودی نه خود نوعی بیماری است و نه بیماری‌زا.
نگرانی انسان درباره‌ی ارزش زندگی و ارجی که به این مساله می‌نهد، و حتی یاس و ناامیدی که از این راه عاید او می‌شود، می‌توانند پریشان ذهنی باشند ولی به هیچ عنوان یک بیماری روانی نیست. ([۱]، نوروزهای اندیشه‌زاد، ص ۱۵۵-۱۵۶)

باید در نظر داشت که تلاش انسان در راه جستن معنا و ارزش وجودی او در زندگی همیشه موجب تعادل نیست، و ممکن است «تنش‌زا» باشد. اما همین تنش لازمه و جزء لاینفک بهداشت روان است. من به جرات می‌گویم که در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن «معنی» وجودی خود در زندگی یاری کند. در این گفته نیچه حکمتی عظیم نهفته است که «کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت.» … در اردوگاه کار اجباری نازی‌ها، این نکته به خوبی به اثبات رسید که همه کسانی که تصور می‌کردند کار و وظیفه‌ای در انتظارشان است، شانس بیشتری برای زنده ماندن داشتند. ([۱]، پویایی اندیشه، ص ۱۵۹)

[۱] انسان در جستجوی معنی، ویکتور فرانکل، ترجمه نهضت‌ صالحیان – مهین میلانی، انتشارات درسا، چاپ سی و یکم، ۱۳۹۲.

 Posted by at 8:58 pm

 Leave a Reply

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

(required)

(required)