Feb 232019
 

«کاروانی که بود بدرقه‌اش حفظ خدا، به تجمل بنشیند به جلالت برود»

از حدود ۲۳ سالگی که سفرهای زندگی شروع شد، بیت بالا شاه‌بیت بدرقه‌اش بود. همیشه و هر دفعه بسیار دعا می‌کرد و اشعار مختلف می‌خواند. ولی بیت بالا را قبل از هر سفر و به عنوان آخرین شعر، قبل از خداحافظی، برایم می‌خواند… امشب اما، ما بدرقه‌اش کردیم… برای همیشه… واین بار من این بیت را زیر لب برایش زمزمه می‌کردم… چه سهمگین است مرگ و چه مقدس است!

ممنون می‌شوم برای آمرزش پدربزرگم دعا کنید… خدا به همه ما رحم کند و همه ما را بیامرزد.

 Posted by at 12:14 am