Jun 092023
 

پیش‌درآمد: تصویر ابتدایی این متن از میان اختلافاتی که با همکاران در دانشگاه در مورد نحوه نگاه‌ها به مسایل فرهنگی وجود دارد، شکل گرفته است. البته اوضاع مملکت هم، که به صورت کلی همه مسایل ما را تحت تاثیر خود قرار داده است، در شکل‌گیری این متن بی‌تاثیر نبوده است.


در نتیجه پیشرفت‌های علوم، به خصوص رشته‌های ریاضی و فیزیک، بشر توانست دنیای اطرافش را «بهتر» مدل کند و از زبان ریاضی برای توصیف و پیش‌بینی اتفاقات پیرامونش بهره گیرد. البته در مورد این موضوعات بین فلاسفه بحث وجود دارد و بسیاری از آن‌ها به این موضوع اذعان دارند که روش‌های علمی لزوما بهترین راه برای کشف حقیقت نیستد و اصلا شاید با این روش‌ها نشود به حقیقت نزدیک هم شد. همچنین فلاسفه بین «پیش‌بینی» کردن یک واقعه و درک «حقیقت» آن تفاوت قائل هستند. البته این‌ها بحث‌های تخصصی فیلسوفانه است که در این نوشته قصد ورود به آن‌ها را ندارم.

در هر حال با کشفیات و یافته‌هایی که در طول سالیان داشته‌ایم، دانشمندان علاقمند هستند برای مدل‌سازی رفتار پویای (دینامیک) سیستم‌های مورد مطالعه، حالاتی را در نظر بگیرند و معادلاتی برای تغییر حالات سیستم‌ها بنویسند. به این ترتیب امکان پیش‌بینی رفتار آینده سیستم‌ها با «تقریب‌هایی» برای ما ممکن شده است. این رویکرد ابتدا به صورت خاص در علم فیزیک و باقی علوم طبیعی به کار گرفته شد. ولی در طول زمان، مطالعه رفتار دینامیک سیستم‌ها به حوزه‌های دیگر علم بشر از جمله علوم انسانی، مانند اقتصاد و جامعه شناسی نیز گسترش یافت. البته به علت پیچیدگی به شدت زیاد سیستم‌های انسانی و اجتماعی، هنوز شناخت ما از رفتار این سیستم‌ها بسیار محدود است و به همین دلیل نیز پیش‌بینی مدل‌های ما در این حوزه‌ها به دقت پیش‌بینی‌های صورت گرفته در علومی مانند فیزیک و شیمی نیست. با این وجود، همین تحلیل‌های محدود دینامیک سیستم‌ها، به ما امکان پیش‌بینی‌های قابل قبولی در حوزه‌های انسانی را می‌دهد، که بسیاری از کشورها، دولت‌ها، سازمان‌ها و شرکت‌ها در اداره امور خویش از آن‌ها بهره‌های فراوانی می‌برند.

همه‌ی این‌ها مقدمه‌ای بود برای مطلبی که در ادامه می‌خواهم بگویم.

این روزها بر سر نحوه اداره کشور اختلاف‌های اساسی‌ای پیش آمده است. به بیان دقیق‌تر دست‌اندرکاران کارهایی می‌کنند، قوانینی تصویب می‌کنند و روش‌هایی به کار می‌برند که با مخالفت بخش‌های زیادی از جامعه روبرو می‌شود. تلاشی هم برای ارایه توضیحات قانع‌کننده یا اصلاح امور صورت نمی‌گیرد. به نظرم یکی از مشکلات اصلی افرادِ در مسند کار، «عدم درک» (یا «عدم توانایی برای درک») یا «عدم اعتقاد به درک» سیستم‌ها و وجود دینامیک برای آن‌ها است. این عدم توجه به پویایی سامانه‌ها چنان فراگیر است و این انکار دانشِ مدل‌سازی و پیش‌بینی سیستم‌ها چنان توی ذوق می‌زند که آدم نمی‌داند از دست این قوم به کجا پناه ببرد! این درد زمانی بیشتر می‌شود که در میان حامیان این روش‌ها، افرادی که آشنایی‌ای با علم و دانش دارند نیز یافت می‌شود. آدم در این حیرانی می‌ماند که آیا اصلا آن علم و دانش، آن مبانی مدل‌سازی و پیش‌بینی سیستم‌ها، اندک ته‌نشینی‌ای در وجود این افراد داشته است!

با توجه به همین دینامیک سیستم‌ها می‌شد اوضاع اقتصاد، وضعیت کلی روابط خارجی، و وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه کنونی ایران را پیش‌بینی کرد. اما حضرات اصرار عجیبی بر نادیده گرفتن یافته‌های بشری دارند. هرچه هم برای‌شان توضیح می‌دهی که با توجه به حالت کنونی سیستم و روندهای موجود، با تقریب بسیار خوبی می‌شود پیش‌بینی کرد که به زودی به نقطه بی‌بازگشت خواهیم رسید و دچار فروپاشی خواهیم شد، خودشان را به خواب می‌زنند و مقداری حرف‌ها و استدلال‌های نامربوط (از همان جنس که با یک میلیون تومان می‌شود شغل ایجاد کرد، به زودی لامبورگینی داخلی خواهیم ساخت، می‌توانیم آب مورد نیاز ۲ میلیارد نفر را تامین کنیم یا آمریکا در دو-سه سال آینده نابود خواهد شد) تحویل می‌دهند.

این از وضعیت حکم‌ران‌های ما! می‌ماند باقی ملت…

ملت! امان از دست این ملت! تا ملتی متوجه نشود که می‌تواند (و باید متواضعانه) از تجربه‌های بشری برای زیست بهتر خودش بهره ببرد، تا درنیابد که با دانش تولید شده و تجربه‌های کسب شده در طول سالیان، بسیاری از روندها قابل مدل‌شدن و پیش‌بینی هستند و تا نتواند حکم‌ران‌ها را مجبور کند که از قواعد کلی شناخت سیستم‌ها و دینامیک حاکم بر آن‌ها پیروی کنند و در برابر تصمیمات بی‌بنیاد پاسخ‌گوی‌شان کند، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. کسانی مجموعه‌ای از مهملات را به عنوان روش‌های حکم‌رانی تحویل جامعه خواهند داد و به علت توهم مدیریت جهانی فاخرشان، باد بر گلو خواهند انداخت. یک مثال واضح از عدم توجه جماعتی به پیروی از مدل‌سازی سیستم‌ها و عدم تمکین در مقابل دانش بشری، حادثه دلخراش (ولی به شدت نمادین) متروپل است. این اتفاق در مقیاسی بسیار وسیع‌تر در کل جامعه، سیستم بوروکراسی و حکم‌رانی ما در حال وقوع است. ولی به جز جماعت اندکی، گویا کسی خیلی آگاه به رخ‌داد‌های در حال وقوع نیست. درست مانند افرادی که ستون‌های تاب‌برداشته متروپل را می‌دیدند و به جای تخلیه سریع ساختمان، به جوش دادن چند ورقه آهن اکتفا کردند… نتیجه فاجعه‌بار را همه می‌دانیم!

تجربه‌های بشری، از ابتدای تاریخ تاکنون، سرمایه‌های بسیار ارزشمندی هستند. حکم‌رانی که به آن‌ها توجه نمی‌کند و ملتی که دانش و توانایی استفاده صحیح از آن‌ها را ندارد و حکم‌ران‌ها را بر اساس این دانش جمع شده بشری پاسخ‌گو نمی‌کند، حکم آن خیال‌پرداز متوهمی را دارند که خود را از یک ارتفاع بلند، با آرزوی پرواز، پرتاب می‌کند، ولی به زودی با برخورد با زمین سخت واقعیت‌ها و قوانین دنیا، نابود خواهد شد.

 Posted by at 5:44 pm