یکی از پیشامدهای جالبی که در ایران برایم زیاد اتفاق میافتد، نصیحتهاییست که افراد مختلف در باره شغل، کسب درآمد و چگونگی پیشرفتهای مالی به آدم ارائه میکنند (حالا نه فقط به طور خاص به من، کلا به همه). طرف تجربه و تخصصی در زمینه کاری آدم ندارد، روحیات و علایق آدم را نمیشناسد، در بیشتر موارد خودش هم از نظر مواردی که قصد نصیحتش را دارد چندان فرد شاخصی نیست و مهمتر از آن کسی هم نظرش را نخواسته(!)؛ با این حال با اعتماد به نفس تمام در مورد اینکه چه کاری پردرآمدتر است و از کجا پروژه بگیری لقمه چربتری گیرت میآید و اگر مثلا در زمینه فلان موضوع شرکت بزنی کارت میگیرد و … برایت منبری اساسی میرود.
حالا باز هم اگر این نصیحتها از روی دلسوزی باشد (که بعضا واقعا این طور است) خیلی مسئلهای نیست. ولی احساس میکنم خیلی از این به اصطلاح نصیحتها یا برای فخر فروشی طرف مقابل است، یا برای پر کردن کمبودها و عدم موفقیتهایش در این موارد است یا قصد سودجویی (آن هم از نوع خیلی پیش پا افتاده آن) در پس این حرفها وجود دارد (مثلا طرح نوعی شراکت و …).
کلا هم این موضوع که دغدغههای مالی و مادی اینقدر ذهن تکتک آدمهای اینجا را پر کرده، خیلی اذیتم میکند. یک زمانی صحبت کردن در مورد کارهایی که قصدی غیر از درآمدزایی داشته باشند چندان عجیب نبود (شاید حتی پسندیده هم بود). الآن اگر کسی چنین حرفهای ایدهآلیستی بزند، به چشم دیوانه نگاهش میکنند یا شک میکنند که در پس ماجرا حتما خبر دیگری است!
پینوشت: طبعا قابل ذکر نیست ولی باز هم خوبست تاکید کنم که همه اینطور نیستند و هنوز هم آدمهای خوب و ایدهآلیستهای جالب زیادی در اینجا نفس میکشند!
پینوشت: این هم لازم به ذکر نیست که گاهی به آدم فشار میآید!