علیالقاعده نظرسنجیهایی که در این کانال (و موارد مشابه) انجام میگیرد خیلی قابل اعتماد و استناد نیستند. ولی با توجه به چند موردی که برای انتخاباتهای گذشته انجام شده بود، هرچند نتایج دقیق نبودند، ولی خیلی هم پرت نبودند.
با توجه به این مقدمه، چند نظرسنجیای که در مورد انرژی هستهای (این و این و این) و این مورد اخیر در مورد سفر رییس جمهور صورت گرفته، نشان از یک دو قطبی در جامعه دارد. به نظر میآید بر سر موارد مهم اینچنینی، یک اجماع نسبتا قابل قبولی در سطح و متن جامعه شکل نگرفته، و شاید به نحوی بلاتکلیفیِ حکمرانی در اتخاذ یک مسیر مشخص برای پیش بردن این مسایل (و بسیاری موارد دیگر)، انعکاسِ همین بلاتکلیفیِ جمعی جامعه ایران باشد.
متاسفانه در طی سالیان گذشته باید این بستر فراهم میگردید که گروههای مختلف، کارشناسان، احزاب و غیره در مورد جنبههای مختلف این مسایل در جامعه بحث میکردند تا شرایط را برای اجماع بر سر مسایل بنیادی تا حدی فراهم کنند. و البته باید سازوکاری هم مثل رفراندوم به رسمیت شناخته میشد تا در مواردی که بعد از بحثها و چکشکاریهای طولانی، جامعه همچنان در وضعیت بلاتکلیفی بود، بتوان برای یک تصمیمگیری جمعی به آن مراجعه کرد.
دو روش ذکر شده در بالا (که هنوز هیچکدام به درستی در حکمرانی ما مورد استفاده قرار نگرفتهاند)، این حسن را دارند که وقتی تصمیمی نهایی شود، مستقل از اینکه افراد موافق یا مخالف آن باشند (به دلیل بحثهایی که صورت گرفته و به دلیل شفافیتی که در طی این فرایند حاصل میشود)، همراهی اکثریت جامعه را با خود خواهد داشت. همچنین چنین فرایندهایی این فرصت را فراهم میکند که جامعه در یک بازه زمانیای، بازخورد تصمیمهای خودش را ببیند و اگر لازم میداند روشهای خودش را اصلاح کند.
به نظرم در این صورت، از آنجایی که تصمیماتْ بیشتر از قبل با یک عقل جمعی اتخاذ شدهاند، این فضای مقصریابیای مفتضحانهای که هر گروهی دیگران را مقصر وضعیت موجود میداند کمتر خواهد شد. همچنین وقتی جامعهای در فرایندهای تصمیمگیری بیشتر دخیل باشد و نتیجه تصمیات خودش را ببیند، مسئولانهتر عمل میکند، در نقد دیگران رعایت انصاف بیشتری میکند، و دارای رواداری بهتری خواهد شد.