May 182017
 

۱- فردا در انتخابات «ریاست جمهوری» و «شوراها» شرکت خواهم کرد.

۲- چهار سال پیش در چنین روزهایی دلایل خودم را برای رای دادن به روحانی نوشته‌بودم (در راستای شرکت «سیاست‌ورزانه» در انتخابات فردا). وقتی امروز، بعد از چهار سال، آن دلایل را می‌خواندم از اینکه «سیاست‌ورزانه» در انتخابات قبل شرکت کرده بودم و به روحانی رای داده بودم، بسیار راضی بودم!

۳- با در نظر گرفتن شرایط و مشکلات سر راهِ دولت، عملکرد روحانی و تیم همراهش در طی این چهار سال در جمع «خیلی خوب» بوده است. وقتی انتظارات خودم را در چهارسال پیش می‌خوانم و می‌بینم که شرایط کشور خیلی بهتر از انتظارات من پیش رفته، خدا را شکر می‌کنم و بر ادامه همان مسیر مصمم‌تر می‌شوم.

۴- از مهم‌ترین دلایلی که به روحانی رای می‌دهم، بازگرداندن «عقلانیت» و «اعتدلال» به مجموعه اجرایی کشور است. همچنین «متخصصین امور» کم‌کم ارج از دست رفته‌شان را در سطوح اجرایی کشور پیدا می‌کنند و همین امر «امید» به اینکه جهتِ کلیِ حرکت کشور به‌سامان‌ترْ پیش رود را افزایش می‌دهد‌‌. ما به عنوان یک «ملت»، به «امید» نیازمندیم. واقعا احساس می‌کنم عمکرد دولت روحانی باعث ایجاد جوانه‌های امید در بخش‌های مختلف جامعه شده است و از جوانه‌هایی که چهار سال قبل وجود داشتند تا حد خوبی محافظت کرده است.

۵- فردای انتخابات هر کسی آرای بیشتری کسب کند رییس جمهور «همه مردم ایران» خواهد بود. من به عنوان یک شهروند، مستقل از اینکه کاندیدای مورد نظرم رای بیاورد یا نه، تلاش می‌کنم تا در مواقعی که فکر می‌کنم لازم است و پای «منافع ملی» در میان است پشتیبانش باشم. در بقیه موارد هم از «منتقدان جدی‌اش» خواهم بود زیرا که می‌دانم اگر قدرت «نقد» نشود فاسد خواهد شد.

۶- آخر اینکه برای افرادی که به کسی غیر از روحانی رای می‌دهند، هرچند که فکر می‌کنم اشتباه می‌کنند، احترام قائل هستم. بنابراین مستقل از اینکه به چه کسی رای می‌دهم/می‌دهید، دوستی‌های‌مان فردای انتخابات تغییری نخواهند کرد! 🙂

به امید آینده‌ای بهتر

#تا_۱۴۰۰_با_روحانی

 Posted by at 8:39 pm
May 122017
 

انتخابات سال ۷۶ اول دبیرستان بودم. هشت سالِ بعد از آن، یعنی ادامه دوران دبیرستان و دوران دانشجویی‌ام، مقارن بود با ریاست جمهوری خاتمی. آن زمان شور و حال سیاسی خاصی در جامعه، بین جوانان و در دانشگاه‌ها حکم‌فرما بود که متاسفانه در سال‌های بعد از آن ادامه نیافت و هنوز هم با نشاط سیاسی آن روزها فاصله طولانی‌ای داریم.

یادم می‌آید آخرین ۱۶ آذری (آخرین روزِ دانشجویی) که خاتمی به عنوان رییس جمهور در دانشگاه تهران حاضر شده بود، با شعارهای تند عده‌ای از دانشجویان علیه خودش مواجه شد که نمی‌گذاشتند صحبت‌هایش را شروع کند. خاتمی در جواب می‌گوید: «حالا انشاء‌الله بعد از بنده کسانی خواهند آمد که عمل خواهند کرد و شما نتیجه عملشان را خواهید دید!» و کمتر از یک سال شد آنچه که شد.

ظهور و ادامه پدیده احمدی‌نژاد دلایل زیادی دارد که می‌توان (و باید) آن را از زوایای مختلف تحلیل کرد. اشتباهات متعدد اصلاح‌طلبان، تحلیل غلطشان از شرایط جامعه و خواست‌های طبقات مختلف، عدم وحدت‌شان و … از دلایل مهم ظهور احمدی‌نژاد بود. از طرف دیگر حمایت بی‌دریغ اصول‌گرایان در طول هشت سال ریاست‌جمهوری از وی با وجود اطلاع از مدیریت غلط او و روش‌های بحران‌زایی که در پیش گرفته بود، شرایط ادامه حضور او در قدرت را فراهم کرد. و همه می‌دانیم حاصل آن سال‌ها چه شد!

من سال ۸۴، چند ماه بعد از پیروزی احمدی نژاد ایران را ترک کردم و سال ۹۲، چند ماه بعد از پیروزی روحانی به ایران بازگشتم و در دانشگاه شریف مشغول به کار شدم. تاریخ موضوعی که در ادامه بیان می‌کنم را به طور دقیق به یادنمی‌آورم ولی زمانی بعد از بازگشتم به ایران بود. روزی با چند نفر از دانشجویان در مورد امید و پیشرفت ایران و مسایل شبیه به این صحبت می‌کردم. احساس کردم آن طور که من به آینده کشور امید داشتم آنها امید نداشتند و از من خیلی مایوس‌تر بودند. این مطلب را با آن‌ها در میان گذاشتم. یکی از آن‌ها گفت که شما در دوران دانشجویی خود تجربه حضور خاتمی را به عنوان رییس جمهور داشته‌اید و ما تجربه دوران احمدی‌نژاد را داشته‌ایم… حدود یکی‌دو سال بعد، فرصتی پیش آمد که با یکی از اساتید پیش‌کسوت رشته برق صحبت کنم. بحث به اینجا کشید که تعداد زیادی از دوستان هم‌دوره‌ای (ورودی‌های سال ۷۹ و حوالی آن دوره‌ها) به ایران بازگشته‌ایم. او بعد از اندکی مکث گفت شاید اینکه شما دوران خاتمی را از نزدیک تجریه کرده‌اید‌ در دیدی که نسبت به کشور داشته‌اید تاثیر مثبت داشته و حس خوبی از بازگشت به ایران داشته‌اید… چند روز پیش از یکی از دانشجوهایم پرسیدم که بعد از تمام شدن دوره کارشناسی‌ارشدت می‌خواهی ایران بمانی یا به خارج خواهی رفت. جواب داد که منتظر است تا نتایج انتخابات روشن شود تا براساس آن تصمیم بگیرد.

در مورد رفتن و بازگشتن دانشجویان و افراد متخصص اطلاعات آماری دقیقی ندارم و بدون چنین اطلاعاتی نمی‌توان حرف دقیقی زد. ولی از منظر تحلیل نظری، این ایده که شرایط سیاسی جامعه به طور مستقیم به حفظ یا از دست‌دادن افراد متخصص ما ترجمه می‌شود، قابل تامل است. بر این اساس جالب است توجه کنیم که ایده‌ها و بذر امیدهایی که حدود ۱۵ تا ۲۰ سال پیش در جامعه کاشته شده است در شکل‌گیری تفکر نسل بعدی و نحوه عملکرد آن‌ها چه تاثیرات مهمی دارد. با همین استدلال، شکل‌دهی صحیح شرایط اجتماعی در زمان حال در آینده‌ای که برای کشور متصور هستیم تاثیر به‌سزایی دارد.

برای من گروه‌های سیاسی به صرف نام‌شان و حرف‌هایی که می‌زنند اصلا مهم نیستند و خودم را به طور خاص طرفدار هیچ‌یک نمی‌دانم. چیزی که برایم مهم است بهبود شرایط کشور و وضعیت تک‌تک آدم‌هایی‌ست که در جامعه‌مان زندگی می‌کنند. همچنین اعتقاد دارم همه گروه‌های مطرح سیاسی، منجمله اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان (و بقیه گروه‌ها)، اشتباهات زیادی در رفتار و عملکردشان وجود داشته و دارد که هرکدام هزینه‌های زیادی بر کشور و مردم تحمیل کرده است. این‌ها واقعیت‌های اکنون ماست و ما محکوم به زندگی و عمل در این چارچوب زمانی، مکانی و اجتماعی مشخص هستیم.

با این مقدمات، من در عمل سیاسی خود، به دنبال بهبودِ، هرچند حداقلی، شرایط با توجه به محدودیت‌های موجودمان هستم. حدود دوازده-سیزده سال پیش، دانشجویان می‌توانستند بدون هیچ ترسی در برابر رییس جمهور این کشور بنشینند و تقریبا هرچه می‌خواهند به او بگویند و کسی هم با ایشان کاری نداشته باشد. به نظرم نتیجه آن شرایط وجود آدم‌هایی‌ست که با همه سختی‌ها و ناامیدی‌ها به آینده کشور امید دارند و برای آرزوهایشان تلاش می‌کنند. من دوست دارم بذرهایی که امروز می‌کاریم در ده، بیست یا سی سال آینده چنان رشد کنند که آدم‌های شاداب و امیدواری داشته باشیم و جامعه‌مان به سمت وحدت، رشد و بالندگی پیش برود. دقت کنیم مهم است که امروز چه بذرهایی می‌کاریم!

 Posted by at 3:46 pm
May 022017
 

واقعا از سوال‌های مناظرات ریاست جمهوری و پرسش‌هایی که از کاندیداها می‌شود، نمی‌توان پرسش‌هایی کلیشه‌ای‌تر و لوس‌تر پیدا کرد! در مورد سوال‌های بخش ویژه خبری که فاجعه است! آن‌طور که متوجه شده‌ام، سوال‌ها قبلا در اختیار کاندیداها گذاشته شده است و اگر هم سوال جدیدی پرسیده شود، متن سوالات را خود کاندیدای مورد نظر مطرح کرده است! بعد هم چه سوال‌هایی پرسیده می‌شود؟! «آیا شما آدم خوبی هستید؟ قول می‌دهید با فساد مبارزه کنید؟ همانطور که حضرت امام گفتند باید به فکر محرومین بود؛ شما چقدر به فکر محرومین هستید؟ همانطور که می‌دانید ازدواج جوانان مهم است؛ نظر شما در این‌باره چیست؟ و …»

همه این‌ها به کنار، حداقل در مورد برنامه ویژه خبر، همین سوال‌های کلیشه‌ای را هم مجریْ خیلی بدون چالش می‌پرسد و اصلا کاری ندارد که طرف مقابل چقدر حرف بی‌ربط و بی‌محتوا می‌زند، وعده‌های محقق نشدنی می‌دهد یا اصلا واقعیت را کاملا تحریف شده بیان می‌کند. تا زمانیکه هر مقام مسئول و غیر مسئولی در کشور بتواند هر حرف بی‌اساسی را به عنوان واقعیت تحویل جامعه دهد و کسی از او ادله و مدرک و دلیلش را نخواهد و نقدش نکند، شرایط همین وضعیت نابسامانی‌ست که داریم. ای‌کاش آگاهی مردم آن‌قدر بالا می‌رفت که تفاوت اعداد و ارقام را متوجه می‌شدند و اقبالی به وعده‌های غیرکارشناسانه نشان نمی‌دادند. یا حداقل این‌قدر آگاهی کسب می‌کردند که به آرای کارشناسان هر حوزه‌ای مراجعه کنند تا بتوانند راست و دروغ را از هم تشخیص دهند.

در این شرایط کمترین انتظاری که از صداوسیما و بقیه رسانه‌ها و مطبوعات می‌رود این‌ست که افراد را با سوال‌های کارشناسانه به چالش بکشند تا افراد احساس نکنند با آزادی مطلق می‌توانند هر حرفی بزنند و هر وعده‌ای بدهند. در این صورت امید است که در وهله اول آگاهی مردم در این فرایند نقد رشد کند و در مرحله بعد هم احتمال انتخاب افراد فرصت‌طلب که وعده‌های عوام‌گرایانه می‌دهند، کمتر شود. اگر این فرایندِ نقد کردن درست انجام می‌شد، احتمالا خسارت‌های هشت سالِ دولت‌های نهم و دهم رخ نمی‌دادند یا حداقل کنترل می‌شدند. سوال مهم این‌ست که چقدر طول می‌کشد تا همین انتظارِ حداقلی برآورده شود؟!

 Posted by at 10:52 pm