May 222016
 

یکی از اساتید می‌گفت که (نقل به مضمون) دفعه اولی که آدم تدریس می‌کند نه خودش درست می‌فهمد چه گفته، نه بچه‌ها درست متوجه می‌شوند که قرار بوده چه تدریس شود! دفعه دومی که درس ارائه می‌شود، مدرس کم‌کم خودش دستگیرش می‌شود که ماجرا از چه قرار است، اما بچه‌ها همچنان خیلی از درس چیزی سر در نمی‌آورند. از دفعه‌های بعد یواش‌یواش اوضاع بهتر می‌شود و تدریس استاد و فهم بچه‌ها روان‌تر می‌شود؛ تا به اصطلاح درس جا بیافتد.

حالا بعد از حدود پنج ترم تدریس، فکر می‌کنم حرف بالا تا حد خوبی درست باشد. به هر حال هرچقدر هم کسی از همان بار اول برای تدریسش وقت بگذارد، باز هم کلی زمان می‌برد تا شیوه درست تدریس آن درس خاص برای آدم روشن شود. دلیل این امر این‌ست که تدریسِ خوبِ هر درسی برای خودش شیوه‌های متناسب با همان درس را طلب می‌کند. مثلا بعضی از درس‌ها را بهتر است پای تخته گفت و برخی دیگر را با استفاده از اسلاید ارائه کرد. نوع تمرین‌ها، امتحان‌ها و غیره هم خیلی به ماهیت درس بستگی دارند. همه این‌ها به کنار، هر مدرسی هم با توجه به شخصیتش شاید بهتر باشد از شیوه‌هایی که خودش با آن‌ها راحت‌تر است استفاده کند (ممکن است کسی درسی را با اسلاید بهتر بگوید و همان درس را فرد دیگری پای تخته بهتر ارائه کند).

خلاصه بخواهم بگویم، تدریس کار بسیار مشکل و وقت‌گیری‌ست و به اصطلاح جان آدم در می‌آید تا حتی تدریسی در حد معقول داشته باشد؛ تدریسِ با کیفیت و عالی که جای خود دارد! یاد دوران دانشجویی خودم می‌افتم که چه راحت شیوه درس دادن استادها را نقد می‌کردیم بدون اینکه از سختی و ظرافت این کار آگاهی درستی داشته باشیم. مطمئنا منظورم این نیست که نباید نقد کرد، ولی به شرایط خودم می‌خندم که چطور زمانی از روی عدم دانش کافی بی‌رحمانه استادها را نقد می‌کردم و حالا خودم در همان جایگاه قرار گرفته‌ام 🙂

یک نکته را هم داخل پرانتز بگویم (بعدتر دوست دارم کلا مطلبی درباره مشکلات دانشگاه‌های‌مان بنویسم ولی فعلا اشاره کوچکی به این مشکل بکنم). یکی از مسایلی که ما داریم تدریس زیاد استادها در هر ترم است. در دانشکده ما هر نفر در هر ترم حداقل باید دو درس را ارائه کند. این میزان تدریس از نظر حجم کاری واقعا بالاست و همین خودش یکی از دلایلی‌ست که کیفیت ارائه دروس و پژوهش را تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال ترم قبل من دو درس «فرایندهای تصادفی» و «شبکه‌های کامپیوتری» را برای بار اول ارائه دادم و عملا به هیچ کار دیگری غیر از آماده‌سازی برای این دروس نرسیدم. درس‌هایی که قبلا ارائه شده‌اند با اینکه از نظر حجم کاری قابل مقایسه با دفعه اول نیستند ولی باز هم به روز رسانی مطالب ارائه شده، آماده‌سازی تمرین‌های زیبا و با محتوی و امتحان‌‌های معقول فرایند بسیار وقت‌گیری‌ست. امیدوارم در آینده نه چندان دوری این میزان موظفی تدریس کاهش پیدا کند تا هم کیفیت ارائه دروس و هم کیفیت پژوهش‌های انجام شده بهتر شوند.

به عنوان یک نتیجه‌گیری جانبی هم اینکه سعی کنید در جوانی متواضع باشید تا بعدترها گرفتار نشوید! :دی

 Posted by at 5:09 pm
May 202016
 

یک آدم (یا رباتِ) بیکاری از فرانسه آمده ۴۱۸۶۶۰ بار وبلاگ را رفرش کرده و باعث شده بود وب‌هاستیگ به علت استفاده بیش از حد چند روزی کل سایت را از کار بیاندازد. در این چند روز وقت نکرده بودم میل بزنم که ما مورد حمله قرار گرفته‌ایم تا سایت را درست کنند. آی‌پی طرف را بلاک کردم و بعد هم ایمیل زدم که مشکل از من نبوده و حدود ده پانزده دقیقه بعد مشکل برطرف شد. این‌ها را چرا نوشتم؟! خواستم مثل قدیم‌ترها چیزی نوشته باشم؛ شاید همینطور بدون دلیل… شاید هم نوشتن به من حس زنده بودن می‌دهد (حتی اگر چنین متن دم‌دستی‌ای باشد).

 Posted by at 1:14 am
May 132016
 

مقاله کوتاهی با عنوان «دین، هنر، و معنای زندگی» از آرش نراقی به دستم رسید که خواندش را توصیه می‌کنم. مقاله به صورت خیلی فشرده در مورد مسأله بی‌معنایی انسان مدرن صحبت می‌کند و اینکه چطور ممکن است از طریق خلق روایت‌های شخصی در زندگی بتوان مساله بی‌معنایی را تا حدی حل کرد. اینجاست که خلق روایتی شخصی از زندگی مانند خلق یک اثر هنری می‌شود. در چنین شرایطی نراقی این سوال مهم را می‌پرسد که: آیا در چارچوب این تلقی از معناداری می توان از «معنای دینی» زندگی هم سخن گفت؟ سپس سعی می‌کند به این پرسش به صورت خیلی مختصر پاسخ دهد.

متن پی‌دی‌اف مقاله را می‌توانید از اینجا هم دانلود کنید.

 Posted by at 2:14 am