Sep 022016
 

۰- حواس‌مان به فرصت‌هایی که از دست می‌دهیم نیست. زندگی بسیار کوتاه‌تر از چیزی‌ست که تصور می‌کنیم. انسان خطاکار است ولی متاسفانه فرصت زیادی برای خطا کردن ندارد.

۱- فیلم‌های موبایلم را مرتب می‌کردم. فیلمی از خانه مادربزرگم بود که با نعیمه رفته بودیم بهشان سر بزنیم. زن‌دایی‌ام بیش از یک سال است که فوت کرده. ماه‌های آخر زندگی‌اش بود. دختر یکساله‌اش همه را سرگرم خود کرده بود و مادرش، مادربزرگم و مادر من داشتند قربان‌صدقه‌اش می‌رفتند. همینطور که موبایل را می‌گرداندم تا همه در فیلم باشند یک لحظه هم تصویر دایی‌ام ثبت شده بود. با اینکه لحظات سختی را می‌گذرانده، ولی با نگاه محبت‌آمیز و لبخندی دوست‌داشتنی همسر و فرزندش را نگاه می‌کند… این لحظات گذشته‌اند… دایی‌ام غم از دست دادن همسر هنوز رهایش نکرده… دختردایی‌ام مادرش را برای همیشه از دست داده است…

۲- کیارستمی فیلمی دارد به نام «باد ما را خواهد برد.» فیلم را خیلی وقت پیش یعنی حدود سال ۷۸ یا ۷۹ دیده‌ام. آن موقع نمی‌دانستم نام فیلم از یکی از شعرهای فروغ فرخزاد الهام گرفته شده است. همانطور که شاید از نام فیلم پیدا باشد ماجرای آن درباره مرگ و زندگی‌‌ست، البته به شیوه خاصی که کیارستمی به آن نگاه می‌کند… حالا بعد از سال‌ها کیارستمی هم از میان ما رفته است. و هرکدام از این رفتن‌ها ما را با سوال‌های اصلی زندگی‌مان روبرو می‌کند که این همه برای چیست؟ و مقصود و هدف ما از این آمدن و رفتن کدام است؟

۳- ما معمولا در زندگی روزمره، در شلوغی و همهمه وقایع و رویدادها پیش‌پا‌افتاده، حضور مرگ را درک نمی‌کنیم. حتی ممکن است بارها و بارها با آن روبرو شویم ولی با این حال از درک آن عاجزیم. یادم است که حداقل از همان زمانی که تصمیم به نوشتن کردم، یعنی اوایل دوران دانشجویی، به مرگ فکر می‌کردم. ولی هنوز باور نمی‌کنم که من هم روزی خواهم مرد، که دیگر نخواهم بود.

۴- برگردم به قضیه فرصت. هنوز بعد از سی و اندی سال زندگی، باورم نمی‌شود که الان هستم ولی ممکن است لحظه‌ای دیگر نباشم، که دیگر «فرصت و اختیاری» برای انجام کارها نداشته باشم، که نتوانم عزیزان زندگی‌ام را ببینم، طلوع و غروب را تماشا کنم و … . خیلی کلیشه‌ای شد! ولی این تکراری و کلیشه‌ای بودن چیزی از سهمگینی ماجرا کم نمی‌کند. اصلا شاید همین‌که ماجرا اینطور کلیشه‌ای شده است نشان‌دهنده عدم توجه ما به واقعه‌ایست که پیش رو داریم؛ که باد ما را خواهد برد…

 Posted by at 5:47 pm