این روزها صدای تندروها، مستقل از اینکه از چه جناح و دسته و خواستگاهی آمده باشند، بسیار بلند است. تندروها هیچ کاری را که بلد نباشند، یک کار را خوب بلد هستند: موجسواری! موجسواری بر روی احساسات و هیجانات یک جامعه، موجسواری بر روی مشکلات و کاستیها، موجسواری بر روی تصویری متوهم از آیندهای خیالی… تندروها، از آنجایی که حیاتشان به استفاده از هیجانات و عقلگریزی بستگی تام دارد، یک مهارت مهم دیگر هم دارند. با وجود اینکه ممکن است از خواستگاههای مختلفی سر برآورده باشند (حتی ممکن از کشورهای مختلف و با فرهنگهای متضادی باشند)، ولی به طور خودآگاه یا ناخودآگاه، بسیار عالی به هم پاسکاری میکنند! و این عمل را چنان ماهرانه انجام میدهند که جایگاه خودشان را تثبیت و فضا را برای میانهروی و گسترس عقلانیت در جوامع خودشان محدود میکنند.
جامعه ما با شرایط پیچیده و مشکلات چندوجهی و کلافی سردرگم از مسایل مختلف روبرو است. در چنین شرایطی مهمترین ابزارهایی که نیاز داریم «عقلانیت» و «میانهروی» هستند. ابزارهایی که تندروها با تمام وجود تلاش میکنند جامعه از آنها دور بماند. در چنین شرایطی، افرادی که خود را پیرو مرام عقلانیت و میانهروی میدانند، برای عبورِ بهسلامت جامعه از بحرانهای پیشآمده، وظیفه بسیار خطیری بر عهده دارند.
در شرایط این روزها، صدای عقلا و میانهروها خیلی بلند شنیده نمیشود. بخشی از این مسئله به این برمیگردد که مرام و منش چنین افرادی اجازه نمیدهد همان بازی کثیف تندروها را انجام دهند. بخشی هم به شرایط هیجانی جامعه برمیگردد که از تعادل خارج شده و متاسفانه راحت نیست توجه آن را به غلط بودن روشهای تندروانه (و به میانبرهای خیالی آنها) جلب کرد و به نحوی او را قانع کرد که باید با عقلانیت و به تدریج از این شرایط عبور کنیم.
باز گردم به وظیفه مهم نیروهای میانهرو و پیرو عقلانیت که در این شرایط خطیر و بهدور از تعادل جامعه، که فرصت چندانی هم برای اصلاح نداریم، باید با روشهای که میدانند یا باید به سرعت بیاموزند، سعی کنند صدای خودشان را رساتر کنند و پیام واضحی از تغییرخواهی و نحوه صحیح انجام آن را به جامعه ارسال نمایند. به نظرم نیروها و افرادی که مرام میانهروی و پیروی از عقلانیت دارند، از نظر کمیت و کیفیت بخش عمدهای از جامعه ما را تشکیل میدهند. ولی متاسفانه هنوز آن انسجام و عزم همهگیر و ملی برای همصدا شدن و همفکری را ندارند. این نوشته دعوتی است همگانی برای همسویی و همفکری میانهروهای جامعه برای گشودن روزنههای جدید و خلق فرصتهای دوباره پیش روی جامعه ایران.
با توجه به فرصت کمی که داریم، افراد علاقمند به میانهروی باید تلاش کنند با صحبت، گفتگو و همفکری بین خودشان و بین افراد و گروههای مختلف و آگاهیسازی جامعه و ایجاد شبکههای اجتماعی جدید و ساماندهی به شبکههای شکلگرفته موجود، به راهحلهایی که اجماع ملی برای برونرفت از شرایط حاضر بر روی آنها وجود دارد، برسند.
تاریخ کشورها و سرزمینهای مختلف را که بررسی میکنیم، میبینیم که تندروها چیزی در چنته ندارند و پیروی از روش و مرام آنها، هر کسی و با هر مرامی که باشند، جز ویرانی و خسارت برای جامعه نتیجهای نداشته است. وقتی چنین تجربههایی پیش روی عقلا، میانهروها، اصلاحجویان و دلسوزان یک جامعه وجود دارد، باید خیلی منفعل باشند که قافله را به سادگی به عدهای بیهویت و هوچیگر واگذار کنند! فردای روزگار، وقتی گذشته مرور میشود، از تکتک ما سوال خواهد شد، که در آن بزنگاه تاریخی که توانایی داشتید سیر وقایع را به گونهای دیگر رقم بزنید، چرا منفعلانه کناری ایستادید و از مرامی که به آن باور راستین داشتید، دفاع نکردید!
عقلانیت و میانهروی باید با تمام قوا تلاش کند یک اجماع ملی برای گذر از این بحرانها شکل بگیرد. و من این روزها نشانههای بسیارِ آن را اینجا و آنجا میبینم. و همین امر مرا به گذر از این شرایط بغرنج امیدوار میکند، هرچند که باور دارم برای مدتی روزهای سختی پیش رو خواهیم داشت.