روزنامه شریف یک مصاحبه خواندنی با رضاامیرخانی انجام داده که دوست داشتماش. در ادامه چند جمله را از متن به صورت پراکنده (ولی با رعایت ترتیب ظهور در متن اصلی) نقل میکنم.
———-
«بله. در حد توانش، در حد دوروبر خودش، در حد خیلی کم. من هرچه پیرتر میشوم میفهمم که تأثیرم خیلی کم است ولی اتفاقا به همین تأثیر کم امیدوارتر و به یک معنا نسبت به آن غیورتر میشوم.»
———-
«اگر ما درست جلو رفته بودیم، مسئله ما دیگر کارآمدی نبود. وقتی کارآمدی وجود داشته باشد، هیچ کسی بهش فکر نمیکند. فقدان کارآمدی است که باعث میشود همه بهش فکر کنند. فرض بفرمایید مثلا ویروس کرونا در ایران نباشد، ما راجع به بهداشت اصلا سوالی نداریم، وقتی گرفتار میشویم به این فکر میکنیم. چقدر خوب بود که گرفتار نمیشدیم تا سوالات عمیقتری مطرح کنیم.
…
کارآمدی میتوانست چیز مهمی نباشد در ذهن ما. به این معنا که میتوانستیم مطمئن باشیم که نیروهای کارآمد داریم و برویم به مسائل جدیتر فکر کنیم. امروز اگر کسی از بحثهای تمدنی و مثلا ارجحیت تمدن شرقی بر غربی صحبت کند، کسی توجه خاصی نشان نمیدهد. الان اصلا مسئله مردم این حرفها این نیست. کسی الان به تمدن فکر نمیکند. انگار سوالاتمان نازلتر شده. اگر کارآمدی حل میشد، وقت داشتیم به سوالات جدیتر فکر کنیم.»
———-
«امروز همه ما میدانیم که حکمرانان کشور پیر هستند ولی هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم که از این حکمرانان پیر که جای پدران ما و پدربزرگان ما هستند، تقاضا کنیم کمی عقبتر بشینند تا دیگران بیایند. ولی این جوانگرایی فعلی که میبینیم، واقعی نیست. اینها کسانی نیستند که واقعا کار کرده باشند و پله پله بالا آمده باشند.
…
انگار ما داریم با خودمان شوخی میکنیم. ما یک ساختار خیلی محکم قدرت داریم، مدیرعاملش سرجایش هست، هیئت مدیره سرجایش هست و… اما داریم آبدارچیها را جوان میکنیم! تا دیروز آبدارچی هفتادساله داشتیم و حالا آبدارچی سی ساله…»
———-
«بدون شک مسئله هواپیما. مسئله هواپیما از بقیه تلختر بود. برای اینکه ما در آن مقصر اصلی هستیم. حتی مسئله شهادت حاج قاسم برای من اینقدر تلخ نیست؛ اصلا تلخ نیست. سرنوشت حاج قاسم روشن بود و برای حاجقاسم حتما خیر بوده این سرنوشت. اما در ماجرای هواپیما خدا طوری با ما حرف زد که یکچیزهایی را بفهمیم و امیدوارم که بفهمیم… ابتلایی بود که به وسیله آن خدا با ما حرف زد. خدا با ما حرف زد که یادمان باشد این هم هست.»
———-
و این جملات در بخش دعای آخر به نظرم نکته بسیار کلیدیای را بیان میکنند:
«امیدوارم سال جدید سالی باشد که همه ما به جای غر زدن به مسئلههایمان فکر کنیم. روزهای قرنطینه یک فرصت فوقالعاده است برای اینکه پروژه تعریف کنیم برای خودمان. به نظر من کسی که در زندگیاش پروژه نداشته باشد، زندگی نمیکند.»