آخرین باری که میخواستم از ارتفاع حدود ۱۰ متری داخل آب بپرم (که در واقع اولین بارم هم بود) حدود ۱۰ دقیقه طول کشید تا به حالتی از خلسه برسم که دیگر ترسهایم به چشم نیاید و به این فکر نکنم که شنا بلد نیستم یا اینکه نکند موقع پرش به صخرههای زیر پایم برخورد کنم، یا داخل آب سبزرنگ کدر سنگی وجود داشته باشد که کارم را تمام کند.
محافظهکاری یکی از عوامل بقاست. ولی از حد که بگذرد مانع پیشرفت و تجربههای ناب میشود. از طرفی یادم میآید چند روز بعد از آن پرش تاریخی، در خبرها آمد که جوانی که اتفاقا ایرانی هم بود، هنگام پرش از صخرهی کنار آبشاری دچار حادثه شد و جانش را از دست داد!
حالا کمکم دارم مجبور میشوم که دوباره بپرم. تلاش کردهام که هم محافظهکاریام عاقلانه بوده باشد و هم دلبهدریا زدنم. به هرحال خیلی چیزها دست ما نیست. مثل آن پیچ کذایی که یک لحظه غفلت کردم و با سرعت اِن کیلومتر در ساعت تا نیممتری بلوکهای کنار جاده سر خوردم، و من بهتزده از مواجه با مرگ، جان سالم به در بردم!