Jun 162017
 

جدیدا از توییتر بیشتراستفاده می‌کنم و گاه‌گاهی پستی هم در آنجا می‌گذارم. از آنجایی‌که برای اینجا (یعنی وبلاگم) اصالت بیشتری قائل هستم، اگر پست توییتر متنی باشد که بخواهم بماند سعی می‌کنم اینجا هم با برچسب Twitter بگذارمش. قاعدتا این طور پست‌ها با حال و هوای توییتر و خیلی مختصر نوشته‌شده‌اند.

کلا با وجود اینکه این روزها شبکه‌های اجتماعی مخاطبان بیشتری از وبلاگ‌ها دارند، ولی شخصا ماندگاری وبلاگ‌ها را بیشتر می‌دانم. اگر فردی می‌خواهد برای مدتی طولانی بنویسد، وبلاگ فرم بهتری برای انتقال نظراتش است. البته متناسب با شرایط مختلف می‌شود مطالب وبلاگ را در شبکه‌های مختلف هم‌خوان کرد. از مزیت‌های دیگر وبلاگ این است که امکان آرشیو و جستجو کردن مطالب در آن راحت‌تر از شبکه‌های اجتماعی‌ست. خلاصه کلام اینکه همانطور که بالا گفتم برای وبلاگ اصالت خیلی بیشتری قائل هستم.

 Posted by at 5:32 pm
Jun 142017
 

متاسفانه امروز صبح، در نوزدهمین سحر ماه رمضان، مادربزرگ نعیمه از دنیا رفت. در این چند ماه گذشته سه نفر از پدربزرگ و مادربزرگ‌های‌مان را از دست داده‌ایم و از هشت نفر فقط دو نفرشان پیش ما هستند. با این رفتن‌ها، آدم احساس می‌کند بخشی از رابطه‌اش با دنیا و علت حضورش را در اینجا از دست داده است. خدا همه‌شان و همه‌مان را مورد آمرزش و رحمت خاص خودش قرار دهد. ممنون می‌شوم برای شادی روح‌شان دعا کنید.

 Posted by at 7:01 pm
Jun 032017
 

چندوقتی‌ست که احساس می‌کنم باید صحبت‌هایی «در مدحِ تئوری» در دانشکده انجام شود و دنبال ایده‌های مناسب برای این کار می‌گردم. احساس می‌کنم که مباحث «تئوری» از محبوبیت و احترام لازم در سطح دانشکده و بین دانشجوها (چه دانشجویان کارشناسی و چه دانشجویان تحصیلات تکمیلی) برخوردار نیستند. همچنین علوم پایه به طور عام و ریاضیات به طور خاص، آن طور که باید در نظر بچه‌های کامپیوتر مهم نیستند. با اینکه بنیان اصلی رشته کامپیوتر بر ریاضیات قرار گرفته است، ولی نمی‌دانم چرا اکثر دانشجوها از آن فراری هستند؛ شاید اهمیت و زیبایی‌های آن را نمی‌بینند. به هر حال با این دغدغه‌ها، به سخنرانی تدِ «Cedric Villani» برخوردم که توصیه می‌کنم حتما آن را ببینید:

What’s so sexy about math?

 Posted by at 12:53 am
Jun 022017
 

روایت‌های دوستی را می‌خواندم… در لابلای نوشته‌اش اشاره‌ای داشت به آدمی که به نظرش چند برابر سنش زندگی کرده بود! این نعمت خیلی بزرگی‌ست که کسی چنان زندگی کند که گویی چند برابر سن واقعی‌اش زندگی کرده، کوله‌بار تجربه اندوخته و پخته شده باشد.

متاسفانه اکثر آدم‌هایی که می‌شناسم «خیلی کمتر» از سن‌شان زندگی کرده‌اند!

 Posted by at 3:01 am