Oct 012025
 

وقتایی که دخترها خوابشون می‌بره و بغل‌شون می‌کنم که بگذارم سر جاشون، انگار پاره‌ای از بهشت رو در آغوش گرفته‌ام. این معصومیت بی‌حد کودکانه که خودش رو با اعتماد کامل در آغوشم رها کرده، بسیار دوست‌داشتنی، ناب و در عین حال غیر قابل وصفه. و جالب اینکه در عین بی‌قدرتی، این قدرت اسرارآمیز رو داره که از من آدم بهتری بسازه…

#۴۳

 Posted by at 7:18 pm
Sep 212025
 

علی‌القاعده نظرسنجی‌هایی که در این کانال (و موارد مشابه) انجام می‌گیرد خیلی قابل اعتماد و استناد نیستند. ولی با توجه به چند موردی که برای انتخابات‌های گذشته انجام شده بود، هرچند نتایج دقیق نبودند، ولی خیلی هم پرت نبودند.

با توجه به این مقدمه، چند نظرسنجی‌ای که در مورد انرژی هسته‌ای (این و این و این) و این مورد اخیر در مورد سفر رییس جمهور صورت گرفته، نشان از یک دو قطبی در جامعه دارد. به نظر می‌آید بر سر موارد مهم اینچنینی، یک اجماع نسبتا قابل قبولی در سطح و متن جامعه شکل نگرفته، و شاید به نحوی بلاتکلیفیِ حکم‌رانی در اتخاذ یک مسیر مشخص برای پیش بردن این مسایل (و بسیاری موارد دیگر)، انعکاسِ همین بلاتکلیفیِ جمعی جامعه ایران باشد.

متاسفانه در طی سالیان گذشته باید این بستر فراهم می‌گردید که گروه‌های مختلف، کارشناسان، احزاب و غیره در مورد جنبه‌های مختلف این مسایل در جامعه بحث می‌کردند تا شرایط را برای اجماع بر سر مسایل بنیادی تا حدی فراهم کنند. و البته باید سازوکاری هم مثل رفراندوم به رسمیت شناخته می‌شد تا در مواردی که بعد از بحث‌ها و چکش‌کاری‌های طولانی، جامعه همچنان در وضعیت بلاتکلیفی بود، بتوان برای یک تصمیم‌گیری جمعی به آن مراجعه کرد.

دو روش ذکر شده در بالا (که هنوز هیچ‌کدام به درستی در حکم‌رانی ما مورد استفاده قرار نگرفته‌اند)، این حسن را دارند که وقتی تصمیمی نهایی شود، مستقل از اینکه افراد موافق یا مخالف آن باشند (به دلیل بحث‌هایی که صورت گرفته و به دلیل شفافیتی که در طی این فرایند حاصل می‌شود)، همراهی اکثریت جامعه را با خود خواهد داشت. همچنین چنین فرایندهایی این فرصت را فراهم می‌کند که جامعه در یک بازه زمانی‌ای، بازخورد تصمیم‌های خودش را ببیند و اگر لازم می‌داند روش‌های خودش را اصلاح کند.

به نظرم در این صورت، از آنجایی که تصمیماتْ بیشتر از قبل با یک عقل جمعی اتخاذ شده‌اند، این فضای مقصریابی‌ای مفتضحانه‌ای که هر گروهی دیگران را مقصر وضعیت موجود می‌داند کمتر خواهد شد. همچنین وقتی جامعه‌ای در فرایندهای تصمیم‌گیری بیشتر دخیل باشد و نتیجه تصمیات خودش را ببیند، مسئولانه‌تر عمل می‌کند، در نقد دیگران رعایت انصاف بیشتری می‌کند، و دارای رواداری بهتری خواهد شد.

 Posted by at 4:10 pm
Aug 222025
 

من این سوی دنیا و تو آن سوی دنیا،
هرکدام نشسته بر مزار خویش،
بر زمان‌ها و فرصت‌های از دست رفته،
بر حرف‌های ناگفته و ناشنیده،
بر راه‌های نرفته،
بر پیام‌های پاسخ داده نشده،
و بر گم شدن در خطوط درهم و برهمِ ایستگاه‌های قطارهای شهریِ  شهرهای دورافتاده،
می‌گرییم…

 Posted by at 2:51 pm
Apr 032025
 

مدت‌هاست کشور ما تحت تحریم‌های سنگینی قرار دارد. تحریم که به ظاهر روشی انسانی است و منجر به کشت‌وکشتاری نمی‌شود، در واقعیت هدفش خفه کردن تدریجی و نابودی جامعه مقصد است. تحریم‌ها بر خلاف ادعاهای مضحک طراحان و طرفدارانش، زندگی تک‌تک شهروندان را هدف قرار می‌دهد و با آسیب رساندن به تک‌تک افراد، خانواده‌ها و نهادها، زمینه فروپاشی جامعه مورد تحریم را فراهم می‌کند. نقل قولی از نوآم چامسکی هست که در مورد تحریم‌های عراق گفته:

The number of people killed by the sanctions in Iraq is greater than the total number of people killed by all weapons of mass destruction in all of history.

با توجه به شرایط پیش‌آمده، برای حفظ ایران و جامعه آن، باید با روش‌های مختلف سعی کرد اثرات مخرب تهدیدها و تحریم‌ها خنثی شود. در اینجا می‌خواهم به یکی از مهم‌ترین مواردی اشاره کنم که باید در طول سالیان گذشته مورد توجه قرار می‌گرفته، ولی متاسفانه به آن توجهی نشده است.

طبق برآوردها، بین چهار تا هشت میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی می‌کنند، که بسیاری از آن‌ها افرادی تحصیل‌کرده، اهل کسب‌و‌کار و تاثیرگذار در جامعه مقصد هستند. عموما این افراد، به علت توانایی‌های‌شان، در جامعه‌ای که به آن وارد شده‌اند رشد کرده‌اند و از سطح خوبی از تاثیرگذاری برخوردارند. من این را درک می‌کنم که بسیاری از این افراد به دلیل ناملایماتی که در ایران از سوی حکومت دیده‌اند، خواسته یا ناخواسته تن به مهاجرت داده‌اند. این را نیز درک می‌کنم که به هر دلیل می‌توانند از حکومت ایران و نحوه اداره کشور شاکی و متنفر باشند. ولی بحث کنونی بر سر بودن یا نبودن ج.ا. نیست، بحث بر سر صدمه وارد شدن به کل مفهوم تاریخی، فرهنگی، و جغرافیایی «ایران» است.

علی‌القاعده این جمعیت مهاجر با این سطح از توانایی و تاثیرگذاری باید به یکی از عوامل بازدارندگی ایران تبدیل می‌شدند، ولی متاسفانه به‌هیچ‌وجه اینگونه نشده است. در طول همه سال‌هایی که ایران تهدید به حمله نظامی شده و به اشکال مختلف تحت سخت‌ترین تحریم‌های اقتصادی قرار گرفته است، نه‌تنها صدایی رسا و فعالیت قابل توجهی از این هم‌وطنان در مخالفت با چنین خصومت‌ها و تجاوزهایی برنخواسته است، بلکه حتی جماعتی اندک از آن‌ها با این نواها به قصد درهم‌کوبیدن ایران و ایرانی، هم‌صدا هم شده‌اند!

همانطور که در بالا اشاره کردم، قصد اعمال فشارها (چه تحریم‌ها و چه تهدیدهای نظامی) فقط ج.ا. نیست و همه کلیت ایران و مردمانش را هدف قرار داده است. طراح تحریم‌ها و حملات نظامی نه ایران برایش مهم است و نه ایرانی، نه فرهنگ و رسوم اینجا برایش مهم است و نه هیچ چیز دیگری. تحریم‌ها، برخلاف ادعاهای پوچ و واهی، در ابتدا آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه، کودکان، سالمندان و بیماران را هدف قرار می‌دهد. وقتی شما نمی‌توانی داروی عزیز بیمارت را بیابی، وقتی طبیعی‌ترین حق یک نوزاد مانند شیر خشک و دارو به راحتی پیدا نمی‌شود، وقتی تورمْ خانواده‌های کم‌درآمد را بیچاره می‌کند و به مرز فروپاشی می‌کشاند، چطور آدم می‌تواند بی‌تفاوت باشد و سرش را در لاک خودش فرو ببرد، زندگی روزمره‌اش را ادامه دهد، به موقع مالیاتش را بدهد و فکر کند که خیلی انسانی و اخلاقی زندگی کرده است؟!

این‌جا غزه و لبنان و افغانستان و سوریه نیست که به زعم برخی، سرنوشت‌شان به ما ربط نداشته باشد، بلکه اینجا ایران است، سرزمین آبا و اجدادی‌مان. هرچند که همه مواردی که نام بردم و موارد دیگری که نام نبردم، به علت اینکه در حوزه سرزمینی ما هستند، به ما ربط دارند، ولی با فرض اینکه بخواهیم این استدلال را قبول کنیم که سرنوشت هیچ‌کدام از این‌ها به ما ربط ندارند و ما فقط می‌خواهیم خودمان را در نظر بگیریم، چگونه می‌توان این سکوت طولانی و نظاره کردن تعرض دیگران به کشور و سرزمین خود را توجیه کرد؟ این بار که دیگر بحثِ خود «ایران» مطرح است! انتظار زیادی است که شاهد باشیم جامعه ایرانیِ مهاجر بر علیه جنگ‌طلبی و اعمال تحریم‌ها نسبت به کشور مادری‌اش دست به لابی‌گری، اعتراض، برگزاری کمپین و مانند آن بزند و همه توانش را به‌کار گیرد تا در حد امکان جلوی فجایع مشابهی که برای کشورهای دیگر افتاده است را بگیرد؟!

به نظرم ما سقوط کرده‌ایم! این کرخت شدن‌مان نسبت به درد و رنجِ حتی نزدیک‌ترین انسان‌ها به ما، نشانه انحطاط‌مان است! چگونه می‌توان به حکومت‌هایی که این‌چنین رفتار غیرانسانی و وحشیانه‌ای دارند مالیات داد تا زن و بچه‌های هم‌نوعان‌مان را در دیگر نقاط دنیا بکشند و حتی اندکی به مخالفت با سیاست‌های‌شان، و اعمال و رفتارشان نپرداخت؟ اگر نام این سقوط نیست، اگر نام این انحطاط نیست، پس چیست؟! بسیاری از مواقع اشتباه‌ها، خطاها و سقوط‌مان در نتیجه کارهایی نیست که انجام داده‌ایم، بلکه در نتیجه کارهایی است که باید انجام می‌دادیم و به هر دلیل، یا کلا انجام نداده‌ایم یا به‌موقع انجام نداده‌ایم!

…سال‌ها پیش، در اواسط دوره کارشناسی‌ام، حوالی زمانی که آمریکا به عراق (در بهار سال ۲۰۰۳) حمله کرد ، بحث حمله به ایران هم خیلی جدی شده بود. خوشبختانه، با آنکه احتمال آن کم نبود، آن زمان چنین اتفاقی رخ نداد. هرچند که در همه این سال‌ها خصومت آمریکا با ایران به اشکال مختلف ادامه داشته است. اکنون بعد از حدود دو دهه، دوباره صدای جنگ‌طلبی آمریکا بلند شده است. امیدوارم این بار نیز بتوانیم تهدید جنگ و پس از آن تحریم‌ها را از کشور دور کنیم…

… و همه ما باید این را به یاد داشته باشیم که به هر حال زندگی بسیار کوتاه است و به‌زودی با همه سختی‌ها یا آسایش‌هایش می‌گذرد، و در نهایت هرکسی مسئول اعمال و رفتار خودش خواهد بود، مسئول آنچه انجام داده و آنچه انجام نداده!

#نه_به_حمله_نظامی
#نه_به_تحریم

 Posted by at 4:23 pm
Feb 042025
 

جمعه‌ی قبلی، کمی از ظهر گذشته، یادم افتاد دو-سه هفته‌ای است که از کسری (دکتر علیشاهی) خبری ندارم. دلم برایش تنگ شده بود. گوشی را برداشتم و زنگ زدم. گویا مشغول تصحیح برگه‌های امتحان یکی از درس‌هایش بود! چند دقیقه‌ای از هر دری گفتیم و خندیدیم. کمی قبل‌تر، فرصت مصاحبت بیشتری داشتیم. دلم برای آن روزها تنگ شد. همین چند دقیقه صحبت حسابی سرحالم کرد…

اولین خاطراتی که با دکتر علیشاهی در ذهنم نقش بسته برمی‌گردد به حدود ۲۳ سال قبل؛ سفر حج دانشجویی. من آن موقع دانشجوی کارشناسی سال اول یا دوم بودم و احتمالا او هم باید دانشجوی دوره ارشد بوده باشد. از همان موقع مصاحبت با کسری برایم بسیار لذت‌بخش بود…

بعدترها او ایران ماند و من رفتم خارج، و ارتباط‌مان کمتر شد. پس از اتمام درسم، وقتی در مورد بازگشتن سبک‌وسنگین می‌کردم، وجود و حضور افراد خاصی در ایران واقعا برایم مایه دل‌گرمی بودند و در تصمیم به بازگشتم اثرگذار. یکی از این افراد کسری بود…

…چند ماه پیش، دم‌دمای عصر، دقیق یادم نیست بهار بود یا تابستان، دخترم را در کالاسکه‌اش گذاشتم و قدم‌زنان راه افتادم سمت خانه کسری. زنگ زدم و‌ گفتم هوس آب‌میوه‌های سر کوچه‌شان را کرده‌ام. در راه یک حس شاد و رضایت‌مندی داشتم که آدم چنین دوستان خوبی داشته باشد و اینقدر هم نزدیک و در دسترس، که بشود در عصرِ یک روز با دخترش راه بیافتد و پیاده برود دیدنشان. آب‌میوه را خریدیم و رفتیم به خانه او تا دخترم با عمو کسری‌اش بازی کند (نمی‌دانم چرا اینجا یاد عمو شلبی داستان «لافکادیو»ی «شل سیلورستاین» افتادم. البته آن موقع این کتاب را نخوانده بودم و همین چند هفته پیش برای دخترم خوانده‌ام‌اش، که آنقدر جذبش شد که ازم خواست چندین و چند بار برایش داستان را بخوانم)…

جمعه، بعد از تمام شدن تلفن‌مان، همسرم پرسید با کی صحبت می‌کردی. وقتی گفتم کسری، گفت باید حدس می‌زدم! و این عبارت از ذهنم گذشت: «از خوشی‌های این روزها!»

 Posted by at 11:25 pm
Jan 212025
 

این توحشی است که زیر ظاهر متمدنانه و ژست‌های روشن‌فکری غرب در جریان است. نه چندان دور، همین ۸۰ سال قبل، به جان هم افتاده بودند و خودشان و باقی دنیا را قصابی کردند! در میانه قصابی‌شان قوم یهود را هم سلاخی کردند. حالا هم برای پیش‌برد اهداف‌شان، دوباره به نحوی دیگر از همین قوم سو استفاده می‌کنند (که من اگر جای آن‌ها بودم، عمیقا از آینده پیش روی‌مان بیم‌ناک بودم).

به هر حال اسراییل نوک کوه یخی است که بلوک غرب خود را فعلا در پس آن پنهان کرده…

https://www.instagram.com/reel/DFEEDD4xY_x/?igsh=YTdqdHpxZ3Z0Yzhx

 Posted by at 12:10 pm
Dec 012024
 

می‌گویند در میانه افسرگی و بدحالی روابط خود را خراب نکنید …
… من ولی نمی‌دانم افسردگی و بدحالی باعث خراب شدن رابطه‌ام گردیده یا رابطه معیوبْ باعث افسرگی و بدحالی‌ام شده است!

 Posted by at 7:16 pm
Nov 172024
 

– مامانا، من پروانه‌ام، تو هزارپایی، بابادا هم کرگدنه! 😳

 Posted by at 8:53 am
Nov 162024
 

رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا

پروردگار شما کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت در می‌آورد، تا از فضل او برای خود بجویید، چرا که او همواره به شما مهربان است.

[17:66]

 Posted by at 9:45 am
Nov 122024
 

افرادی که از مرزها عبور می‌کنند «عموما» راوی پیام‌ها و تجربه‌های جالبی هستند…

 Posted by at 10:16 am