Dec 302011
 

And thou shalt remember all the way which the Lord thy God led thee these forty years in the wilderness, to humble thee, and to prove thee, to know what was in thine heart, whether thou wouldest keep his commandments, or no.

[ Old Testament, Deuteronomy 8:2 ]

و بیاد آور تمامی راه را که یهوه، خدایت، تو را چهل سال در بیابان رهبری نمود تا تو را ذلیل ساخته، بیازماید، و آنچه را که در دل تو است بداند، که آیا اوامر او را نگه خواهی داشت یا نه.

[ عهد عتیق، سِفر تثنیه، فصل ۸، آیه ۲ ]

 Posted by at 9:47 pm
Dec 272011
 

مرگ «کیم جونگ ایل» باعث شد که برای چند روزی دوباره نظرها متوجه کره شمالی بشه. کشوری که به نظر می‌آد به علت سانسور شدید خبری، زیاد اخبار درستی ازش نداریم و ماجراهایی که از اونجا نقل می‌شه با یک حس مخوف و اسرار آمیزی آمیخته‌ن. اینکه تصورات‌مون از زندگی مردم کره شمالی چقدر به واقعیت نزدیکن رو درست نمی‌دونم ولی با توجه به نقل ماجراهایی که بعد از فروپاشیِ بلوک شرق شنیده‌ایم نباید خیلی پرت باشن.

چیزی که بعد از مرگ رهبر کره شمالی خیلی منو اذیت کرد دیدن رفتار مردم‌شون در سوگ از دست دادن رهبرشون بود؛ تا حدی که حتی پله‌برقی‌های فروشگاهی که زمانی او از آنجا گذر کرده بود هم متبرک شده بود. فکر کنم باید دقیق‌تر صحبت کنم! لزوما خود این رفتار برام اذیت کننده نبود، بلکه تصور زندگی در جامعه بسته‌ای که همه تصورات و عقاید شهروندانش رو کنترل می‌کنه و شکل می‌ده برام آزار دهنده و خفگی آور بود. تصور اینکه زندگی در محیطی که فرهنگ و عقیده‌ی غلطی رو ترویج می‌کنه باعث می‌شه خیلی از آدم‌ها برای همیشه تصورات و عقایدشون از دنیا و زندگی خراب بشه خیلی ترسناکه. زندگی در چنین محیطی می‌تونه اونقدر آدم رو کج کنه که دیگه نشه به هیچ وسیله‌ای این خسران رو جبران کرد.

حالا ما بیرون از گودِ کره شمالی نشسته‌ایم و به حال مردم این سرزمین تاسف می‌خوریم و فکر می‌کنیم اوضاع‌مون کلی بهتره. شاید از خیلی جهات اوضاع‌مون بهتر باشد (که واقعا فکر می‌کنم هست و من اگه حق انتخاب داشته باشم عمرا کره شمالی رو برای زندگی انتخاب نمی‌کنم) ولی نه اونقدرها هم که فکرشو می‌کنیم. همون تاثیرات فرهنگی به طور نا‌خواسته و ناخودآگاه در دنیایی که ما هم زندگی می‌کنیم وجود داره و خوب و بد و ارزش و ضد ارزش‌هامون رو تعریف می‌کنه بدون اینکه خیلی حواس‌مون باشه. ما فکر می‌کنیم چیزهایی که در زندگی بهشون رسیدیم ناشی از تفکر منطقی و آزادیه که داریم ولی این تصور اشتباهیه که عملا اثرات شدید فرهنگ و جامعه بر تفکر آدم‌ها رو نادیده می‌گیره.

درسته اوضاع کره شمالی افتضاحه ولی ما هم اگه یکم دقیق‌تر به ارزش‌های غالبِ این دوره و زمونه توجه کنیم، در بهشت زندگی نمی‌کنیم. اینکه اینقدر ارزش‌های مادی، پول و موفقیت مهم هستن و یک جور فضای شدید و بیمارگونه‌ی رقابت برای کسب بیشتر اینها وجود داره اصلا نشونه خوبی نیست. و علاوه بر این احساس می‌کنیم که خودمون با آزادی تصمیم گرفته‌ایم که وقت و انرژی‌مون رو در راستای کار و رقابت صرف کنیم در حالیکه عملا و به صورت نا‌خودآگاه توسط سیستم اقتصادی به این جهت هل داده می‌شیم. اینکه نگاه ابزاری‌ای به زن (و اخیرا به مرد هم!) وجود داره (که در تبلیغات به شدت خودشو نشون می‌ده) و عشق در روابط زن و مرد فقط به رابطه جن۳ی و ۳کs کاهیده شده هم نشونه بدیه. اینکه از طبیعت دور شدیم و اصلا حواس‌مون نیست با مصرف‌گرایی بیش از حد داریم چه بلایی سر محیط زندگی‌مون می‌آریم هم خودش یه فاجعه است. و تعداد این مثال‌ها خیلی زیادن (البته من اینجا خیلی در مورد این مثال‌ها اصراری ندارم. اصلا این حرفی رو که می‌خواستم بزنم بدون مثال هم می‌شد زد. ولی فکر کردم شاید بد نباشه چند تا مثال هم از چیزایی که فکر می‌کنم مشکل دارن بزنم).

چیزی که به نظرم باید خیلی در موردش فکر کنیم اینه که همونطور که با حالتی از تاسف و ترحم به مردم کره شمالی نگاه می‌کنیم که هر روز صبح با صدای شیپور بیدار می‌شن و قبل از اینکه برن سر کار می‌رن یه جایی و به مجسمه رهبرشون ادای احترام می‌کنن، همونطور هم باید عمیقا نگران عقاید و افکار و اعمالی باشیم که به علت زندگی در فرهنگ و جامعه‌ای خاص کسب کرده‌ایم. ما هم باید نگران این باشیم که وقتی از دور بهمون نگاه می‌شه اینطور غلط و کج به نظر نیایم. اینکه جامعه‌ای در مورد عقایدی که خودش ترویج می‌کنه به ما فیدبک مثبت بده اصلا نشون دهنده درستی اون فکرها و عقیده‌ها نیست. یکم باید حواسمون باشه که اونقدرها که فکر می‌کنیم در عمل آزاد نیستیم…

 Posted by at 10:34 pm
Dec 262011
 

قرار بود اسم مرتضی ما مسیح باشه چون تولدش مصادف شده بود با ایام کریسمس و تولد حضرت مسیح. ولی در عمل نشد! فشار از پایین بچه‌های فامیل (پسر عمه‌ها و پسر عموها و …) که مسخره بازی راه انداخته بودن و چانه زنی از بالای بزرگ‌ترهای فامیل که نگران بودن مبادا با این کار اسلامیت ما به خطر بیافته باعث شد پدر و مادرمون قید اسم مسیح رو بزنن! اینطور شد که مرتضی ما شد مرتضی ما!

حالا امروز تولدشه (امیدوارم سوتی نداده باشم چون شاید هم فردا باشه! :دی) و من می‌خواستم اینجا هم تولدشو تبریک بگم و بهترین‌ها رو براش در زندگی آرزو کنم. با اینکه مدتیه از هم دوریم ولی من هیچ وقت زمان‌هایی که با هم بودیم، با بچه‌های فامیل بازی می‌کردیم، تو سر و کله هم می‌زدیم، -و خلاصه در یک کلام- با هم مثل دو تا دوست بزرگ شدیم رو فراموش نمی‌کنم.

نقل است که:

درويشی را پرسيدند برادر بهتر است يا دوست. گفت برادر هم دوست به.

 Posted by at 5:54 pm
Dec 262011
 

In the beginning there was the Word, And the Word was with God, And the Word was God.
[ St. John 1:1 ]

 Posted by at 5:02 pm
Dec 052011
 

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (۵)

ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۶)

اى مردم اگر در باره برانگيخته شدن در شكيد پس [بدانيد] كه ما شما را از خاك آفريده‏‌ايم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه داراى خلقت كامل و [احيانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانيم و آنچه را اراده مى‏‌كنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مى‏‌دهيم آنگاه شما را [به صورت] كودك برون مى‏‌آوريم سپس [حيات شما را ادامه مى‏‌دهيم] تا به حد رشدتان برسيد و برخى از شما [زودرس] مى‏‌ميرد و برخى از شما به غايت پيرى مى‏‌رسد به گونه‏‌اى كه پس از دانستن [بسى چيزها] چيزى نمى‏‌داند و زمين را خشكيده مى‏‌بينى و[لى] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمى‏‌آيد و نمو مى‏‌كند و از هر نوع [رستنيهاى] نيكو مى‏‌روياند (۵)

اين [قدرت نماييها] بدان سبب است كه خدا خود حق است و اوست كه مردگان را زنده مى‏‌كند و [هم] اوست كه بر هر چيزى تواناست (۶)

[ سوره حج؛ آیه ۵ و ۶ ]

پی‌نوشت: پدربزرگم دیشب از دنیا رفت. ممنون می‌شم اگه برای شادی روحش فاتحه‌ای بخونید و دعا بکنید.

 Posted by at 4:54 pm