۱- یکی از ویژگیهای ممتاز ما انسانها قدرت تخیل کردن است. ما این قدرت را داریم که ذهنمان را به هر کجا که میخواهیم پرواز دهیم و در مورد هرچه که دوست داریم به رویاباقی بپردازیم. ولی همین ویژگی برتر گاهی کار دستمان میدهد. اگر حواسمان نباشد ممکن است دنیای تخیل را با دنیای واقعیت اشتباه بگیریم و بر اساس توهماتمان دست به اعمالی بزنیم که نابخردانه باشند. «مثلا با توجه به شرایط موجود رای ندهیم!»
۲- وقتی پای انتخاب کردن به میان میآید، در دنیای خیالی ذهنمان، ما در اکثر اوقات در حال انتخاب بین چندین گزینه خوب هستیم تا از میان آنها بهترین حالت ممکن را انتخاب کنیم. ولی بسیاری مواقع در دنیای واقعی مجبور به انتخاب از میان چندین حالت بد هستیم تا از وقوع شرایط بدتر جلوگیری کنیم. ممکن است در توهمات زیبای ذهنمان، خود را منزهتر از آن بپنداریم که اصلا بخواهیم به گزینههای غیر خوب فکر کنیم؛ چه برسد به اینکه بخواهیم انتخابی انجام دهیم که در شرایط نرمال آن را بد تلقی میکنیم. ولی «واقعیت» قوانین خودش را دارد: گزینه بد درد دارد و گزینه بدتر درد بیشتر. اگر درست تصمیم نگیریم «صدمه بیشتری» به خودمان، اطرافیانمان و جامعهمان میزنیم.
۳- معمولا هر یک از ما برای خودش یک وضع مطلوب در ذهن دارد که در مقابل وضع موجودِ دنیای واقعی قرار میگیرد. این قابلیتِ خیلی مهمی است که بتوان بین این دو وضعیت تفاوت قائل شد و همچنین آنقدر واقعنگر و صبور بود که شرایط گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را درک کرد. برای یک فرد (مثلا از نظر تغییرات شخصیتی)، چنین گذاری ممکن است سالها طول بکشد و برای یک جامعه نسلها! همچنین در این راه ممکن است لحظات زیادی پیش بیاید که مطلوب ما قابل انتخاب یا قابل پیادهسازی نباشد. ولی این اتفاق به این معنی نیست که ما نمیتوانیم/نباید انتخاب کنیم؛ یا نمیتوانیم/نباید زندگی کنیم.
پینوشت: امیدوارم این حرفها جناحی برداشت نشود. در اصل هدفم این است که خوانندهی اینجا، با هر گرایش سیاسیای که دارد، تشویق به رای دادن شود! فکر میکنم کل این فرایند و تقویت نهاد انتخابات به معنای واقعیاش، به رشد جامعه ما کمک میکند.