من تلاش بسیار کردم برایتان توضیح دهم در ذهنمان چه میگذرد. ولی بازخوردها ناامیدکننده بودند! اگر گفتگوها اینگونه پیش میرفت که حرفها و ایدهها را درک و به هر دلیلی مخالف میکردید، احتمالا چالش کمتری میداشتیم. ولی اتفاقی که افتاده این است که برداشتهایتان به طرز شگفتآوری (!) بیربط به مباحث مطرح شده است، و بر اساس آن برداشتهای نامربوط، اقدام به مخالفت با ایدههای جدید میکنید!
این فاصله عظیم بسیار نگرانکننده است. از جانب خودم بارها تلاش کردم که تا حدی بتوان بر این بعد غریب ذهنها غلبه کرد. اما افسوس که از سمت شما هیچ تلاشی صورت نمیگیرد، و بسیار متصلب، فقط به ادراک خودتان از دنیا بسنده کردهاید و به نظرتان همه چیز گلوبلبل است.
من همچنان (و شاید حتی بیشتر از قبل) برای نزدیک کردن آنچه در ذهنها میگذرد تلاش خواهم کرد… ولی شرایط همیشه اینگونه پیش نمیرود، و میترسم خیلی دیر باشد وقتی که سیلی واقعیت بر صورتتان نواخته شود…