Feb 252016
 

۱- یکی از ویژگی‌های ممتاز ما انسان‌ها قدرت تخیل کردن است. ما این قدرت را داریم که ذهن‌مان را به هر کجا که می‌خواهیم پرواز دهیم و در مورد هرچه که دوست داریم به رویاباقی بپردازیم. ولی همین ویژگی برتر گاهی کار دست‌مان می‌دهد. اگر حواس‌مان نباشد ممکن است دنیای تخیل را با دنیای واقعیت اشتباه بگیریم و بر اساس توهمات‌مان دست به اعمالی بزنیم که نابخردانه باشند. «مثلا با توجه به شرایط موجود رای ندهیم!»

۲- وقتی پای انتخاب کردن به میان می‌آید، در دنیای خیالی ذهن‌مان، ما در اکثر اوقات در حال انتخاب بین چندین گزینه خوب هستیم تا از میان آن‌ها بهترین حالت ممکن را انتخاب کنیم. ولی بسیاری مواقع در دنیای واقعی مجبور به انتخاب از میان چندین حالت بد هستیم تا از وقوع شرایط بدتر جلوگیری کنیم. ممکن است در توهمات زیبای ذهن‌مان، خود را منزه‌تر از آن بپنداریم که اصلا بخواهیم به گزینه‌های غیر خوب فکر کنیم؛ چه برسد به اینکه بخواهیم انتخابی انجام دهیم که در شرایط نرمال آن را بد تلقی می‌کنیم. ولی «واقعیت» قوانین خودش را دارد: گزینه بد درد دارد و گزینه بدتر درد بیشتر. اگر درست تصمیم نگیریم «صدمه بیشتری» به خودمان، اطرافیان‌مان و جامعه‌مان می‌زنیم.

۳- معمولا هر یک از ما برای خودش یک وضع مطلوب در ذهن دارد که در مقابل وضع موجودِ دنیای واقعی قرار می‌گیرد. این قابلیتِ خیلی مهمی است که بتوان بین این دو وضعیت تفاوت قائل شد و همچنین آنقدر واقع‌نگر و صبور بود که شرایط گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را درک کرد. برای یک فرد (مثلا از نظر تغییرات شخصیتی)، چنین گذاری ممکن است سال‌ها طول بکشد و برای یک جامعه نسل‌ها! همچنین در این راه ممکن است لحظات زیادی پیش بیاید که مطلوب ما قابل انتخاب یا قابل پیاده‌سازی نباشد. ولی این اتفاق به این معنی نیست که ما نمی‌توانیم/نباید انتخاب کنیم؛ یا نمی‌توانیم/نباید زندگی کنیم.

پی‌نوشت: امیدوارم این حرف‌ها جناحی برداشت نشود. در اصل هدفم این است که خواننده‌ی اینجا، با هر گرایش سیاسی‌ای که دارد، تشویق به رای دادن شود! فکر می‌کنم کل این فرایند و تقویت نهاد انتخابات به معنای واقعی‌اش، به رشد جامعه ما کمک می‌کند.

 Posted by at 1:16 am
Feb 202016
 

یه روزایی آدم خیلی «نیست»! یعنی جسمش هست، ولی ذهنش معلوم نیست کجاست؛ خیلی متمرکز در زمان حال و مکان حاضر نیست. انگار پراکنده شده در زمان‌ها و مکان‌هایی که خودش هم خیلی بهشون آگاه نیست. چنین روزایی یجور حس گیجی و سنگینی و کندی دارم. انگار دارم وسط خواب و بیداری راه می‌رم و زندگی می‌کنم. شاید بشه گفت که تو چنین شرایطی ناخودآگاه آدم داره خودی نشون می‌ده…

یکی از سخت‌ترین کارها برام اینه که در چنین حالتی مجبور باشم تدریس کنم. بخش زیادی از انرژیم صرف متمرکز کردن خودم در زمان و مکان حال می‌شه. آخرش هم که درس دادن تموم می‌شه دیگه انرژی‌ای برام باقی نمونده؛ انگار تموم شده‌م، پراکنده شده‌م.

 Posted by at 8:35 pm
Feb 182016
 

وقتی گریبان عدم
با دست خلقت می‌درید

وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل می‌آفرید

وقتی زمین ناز تو را
در آسمانها می‌کشید

وقتی عطش طعم تو را
با اشکهایم می‌چشید

من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود ونه دلی

چیزی نمی‌دانم از این
دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود

آن دم که چشمانش مرا
از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و
عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی

چیزی نمی‌دانم از این
دیوانگی و عاقلی

[افشین یداللهی]

 Posted by at 9:21 pm
Jan 312016
 

بی‌سوادی (و مشابهاتش مانند کارنابلدی، جهالت و …) لزوما چیز بدی نیست؛ یعنی آنقدرها بد نیست (بالاخره به دلایل زیادی ممکن است برای هر کسی شرایط زندگی این‌گونه پیش برود که چیزهایی را که باید بداند نداند. به طور کلی هم که بخواهیم صحبت کنیم، بالاخره هر فردی را که در نظر بگیریم، مسایل زیادی هستند که او درباره آن‌ها چیزی نمی‌داند)! ولی نکته‌ای که واقعا به صورت جانکاهی آزاردهنده می‌شود ادعای دانایی و فضل آدم بی‌سواد است.

 Posted by at 7:07 pm
Jan 282016
 

زندگی در دنیایی که آدم‌هایش خاکستری هستند خیلی سخت‌تر از زندگی در دنیایی است که همه یا سفید سفید هستند یا سیاه سیاه.

دنیای یک‌دست، احساساتش هم یک‌دست است. تکلیف آدم با خودش و با بقیه روشن است. یا دوستی و محبت و عشق وجود دارد یا نفرت و دوری. ولی دنیای آدم‌های خاکستری گیج کننده است. همزمان ممکن است عاشق بخش‌هایی از وجود کسی باشی و متنفر از بخش‌های دیگر. عواطف آدم دیگر صاف و یکدست نیست. احساسات ترکیب «پیچیده‌ای» می‌شود از کشش‌های مختلف که آدم را چندپاره می‌کند. این نوسان بین حس‌های مختلف و عدم پایداری آن‌ها آدم را فرسوده می‌کند و از توان می‌اندازد.

(شاید کسی بگوید این کشش‌ها باعث رشد آدم‌ها می‌شود. احتمالا این حرفْ حرفِ درستی است، ولی چیزی از سختی و سرگشتگی وضع موجود نمی‌کاهد).

 Posted by at 5:16 pm
Dec 252015
 

مسابقات برنامه‌نويسی دانشجويی ای‌سی‌ام در سال ١٩٧٧ توسط انجمن معتبر ای‌سی‌ام با هدف ارتقای توانايی برنامه‌نويسی گروهی در بين دانشجويان بنا نهاده شد. اين مسابقه هر ساله به‌صورت منطقه‌ای در نقاط مختلف جهان برگزار می‌شود و برندگان مسابقات منطقه‌ای به مرحله‌ی نهايی راه می‌يابند. سال گذشته حدود ٤٥٠ مسابقه‌ی منطقه‌ای در سطح جهان برگزار شد كه طی آن‌ها بيش از ٣٨٠٠٠ دانشجو از ٢٥٠٠ دانشگاه ١٠١ كشور مختلف جهان در مدت چهار ماه به رقابت پرداختند و در نهايت ١٢٠ تيم برتر به سی و نهمين مسابقه‌ی جهانی در كشور مراكش راه يافتند. مسابقه‌ی جهانی به عنوان المپيك برنامه‌نويسان شناخته شده و در مجامع علمی از اعتبار ويژه‌ای برخوردار است.

طي ١٦ سال گذشته كه تهران ميزبان مسابقات منطقه‌ای غرب آسيا بوده است، در ١٥ دوره دانشگاه صنعتی شريف رسماً به عنوان سايت غرب آسيا، ميزبان تيم‌های مختلف از داخل و خارج كشور بوده است و يك بار نيز در سال ٩٠ دانشگاه تهران اين ميزبانی را به عهده داشته است. امسال نيز مطابق روال گذشته، دانشگاه صنعتی شريف ميزبان اين رقابت‌ها خواهد بود.

مسابقه‌ی منطقه‌ای غرب آسيا فردا در دانشكده‌ی مهندسی كامپيوتر دانشگاه صنعتی شريف برگزار خواهد می‌شود و در آن حدود ٨٠ تيم سه‌نفره از ٤٥ دانشگاه داخل كشور و چند تيم از كشورهای آسيايی شركت خواهند كرد. يك تا دو تيم برتر اين مسابقه به چهلمين مسابقهی جهانی برنامه‌نويسی ای‌سی‌ام كه در ارديبهشت ماه ١٣٩٥ در كشور تايلند برگزار می‌شود راه خواهند يافت.

اخبار مسابقه را می‌توانید از وبلاگ آن دنبال کنید.

2015-ACM_Poster

 Posted by at 12:10 am
Dec 202015
 

دو-سه هفته پیش به دعوت دکتر فروغمند، برای دانشجویان سال اول کارشناسی رشته علوم کامپیوتر در دانشکده ریاضی، به طور خیلی مقدماتی در مورد اصول اولیه کدهای تصحیح کننده خطا (Error Correcting Codes) صحبت کردم. گفتم شاید اسلایدهای آن برای بقیه هم جالب باشد.

 Posted by at 11:48 pm
Dec 182015
 

حالا کمدی‌ست، طنز تلخ است،  تراژدی‌ست یا هر چیز دیگری که بخواهیم اسمش را بگذاریم (!)؛ خیلی وضعیت ناگواری‌ست که افرادی که قرار بوده خودشان عامل، محرک و نمادی برای رشد و پیشرفت باشند در عمل به یکی از موانع جدی آن تبدیل شده‌اند. در چنین شرایطی آدم باید خیلی محکم باشد که بتواند امیدش را همچنان حفظ کند!

 Posted by at 8:19 pm
Dec 142015
 

فعلا تصمیم گرفته‌ام کانالی در تلگرام راه‌اندازی کنم. قاعدتا اگر استفاده از گوگل‌پلاس راحت‌تر بود، مطالبی که می‌خواستم به اشتراک بگذارم را همانجا به اشتراک می‌گذاشتم. ولی فعلا حداقل برای خودم استفاده از گوگل‌پلاس چندان راحت نیست. مطالبی هم که می‌خواهم همخوان کنم طوری نیستند که خیلی دغدغه خاصی داشته باشم که کجا می‌گذارم‌شان. اینطور هم نیستند که به عنوان پست دائم بخواهم در وبلاگ بگذارم. شاید بیشتر دنبال این باشم که اخباری که جالب هستند را به اشتراک بگذارم (البته خودم را محدود نخواهم کرد). همچنین تلگرام فعلا این حسن را دارد که به‌اشتراک‌گذاری مطالب در آن راحت است. خلاصه اینکه احتمالا برای مدتی تلگرام را تست می‌کنم تا ببینم در عمل ابزار به‌درد بخوری خواهد بود یا نه.

برای عضویت در آن بر روی این نوشته کلیک کنید. لینک آن را کنار صفحه وبلاگ هم خواهم گذاشت.

 Posted by at 8:18 pm