بعضیها استادِ نظریه پردازی و بررسی تئوریکِ شرایط و مسایل هستن. هرچند که این کار لزوما به معنی موفق بودن این آدمها در حوزهی عمل و تجربه نیست. یعنی لزوما در پیاده کردن همون نظریهها (هر چقدر هم که خوب و عملی باشن) در دنیای واقعی موفق نخواهند بود. گروه دیگهای از آدمها عملگرا هستن و به نوعی به صورت تجربی با همون نظریهها و تئوریها سر و کار دارن؛ هرچند که شاید نتونن به صورت شفاف و مستدل در مورد تجربیاتشون و تئوریهایی که در عمل بهشون دست یافتن، صحبت کنن.
شاید حالت بهتر این باشه که فردی در حوزهی نظر توانایی تئوری پردازی و بررسی نظری مسایل رو داشته باشه و در ضمن همون تئوریها رو در دنیای واقعی هم آزموده باشه، یعنی توانایی به عمل در آوردن اونها رو هم داشته باشه. چنین افرادی احتمالا نظریههای معقولتر، منطقیتر و کاربردیتری رو مطرح میکنن و به علت توانایی نظریهپردازیشون در انتقال تجربیاتِ عملیشون خیلی کاراتر از بقیه عمل میکنن.
متاسفانه فکر کنم تعداد خیلی کمی از آدمها جزء گروه سوم باشن…