عوامل زیادی دست به دست هم دادند که تا شور و شوق انتخاباتیای که چند روز پیش شاهد آن بودیم در جامعه شکل بگیرد و در نهایت آقای روحانی را روانهی ساختمان ریاست جمهوری کنند. این عوامل چنان زنجیروار به هم متصل شدند که فقدان هریک از حلقهها به نتیجهای کاملا متفاوت از شور انتخاباتی روز جمعه منتهی میشد. از مهمترینِ این عوامل میتوان به حضور هاشمی برای شرکت در انتخابات، موضعگیریهای مهم رهبری در مورد صیانت از آرا، خواست مردمِ خواهان تغییر برای شرکت در انتخابات و «نه» گفتن به وضع موجود علیرغم تصمیم اولیه سران اصلاحطلب برای شرکت نکردن در انتخابات پس از رد صلاحیت هاشمی، اجماع اصلاحطلبان، ائتلاف نیروهای تحولخواه و اصلاحطلب و … اشاره کرد. لازم به ذکر نیست که اهمیت و نتایج حاصل از هرکدام از این حلقهها احتیاج به مباحث جداگانهای دارد.
در اینجا میخواهم به یکی از مهمترین عوامل این رخداد اشاره کنم. به نظرم یکی از مهمترین حلقههای این زنجیر حضور دکتر عارف در انتخابات (زمانی که کسی امید به پیروزی اصلاحطلبان نداشت و علیرغم مخالفت آنها)، موضعگیریهای اصلاحطلبانه و اخلاقیاش در طول دوران تبلیغات و انصراف به موقعاش از کاندیداتوری بود. او با عزم تمام «شعلهی امید» را زمانی که اکثریت سران و بدنهی اجتماعی اصلاحطلبان در لاک ناامیدی و انفعال فرو رفته بودند روشن نگه داشت و سر بزنگاه حاضر شد همهی اعتبارش را در طَبَق اخلاص قرار دهد تا خیر جمعی شامل همهی مردم جامعه شود. امیدوارم سران اصلاحطلب، بدنهی اجتماعی گفتمان تحولخواهی، همهی مردم جامعه و همینطور کاندیدای پیروز قدر و ارج رفتارهای سنجیده و اصلاحطلبانه و اخلاقمداری عملی ایشان را در آینده بدانند.
در همین راستا به نظرم بیانیهای که ایشان بعد از انصرافشان از انتخابات خطاب به مردم برای توضیح دادن علت آمدن و انصرافشان نوشتند یکی از متون مهم و ماندگار اصلاحطلبی خواهد بود. به همین دلیل، حالا که کمی تب و تاب انتخابات فرو نشسته فکر میکنم خوب باشد دوباره متن بیانیه دکتر عارف را با هم مرور کنیم:
به نام او
مردم عزیز ایران!
برخود لازم میدانم برای پاسخگویی به پرسشهای بیشمار شما عزیزان درباره چرایی آمدن و چرایی کنارهگیری خود در جریان یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری توضیحاتی ارائه کنم.
بعد از انتخابات سال ۸۸، برداشت من بر این بود که دو چراغ رو به خاموشی رفته است؛ چراغ عقلانیت در بخشی از بدنه اجرایی و چراغ امید در بخشی از بدنه جامعه. بعضی از فعالان سیاسی، از جمله اصلاحطلبان و تحولخواهان، امید خود را از دست دادند و گوشهگیری را بر میدانداری ترجیح داده بودند. فعالیتهای حزبی و رسانهای و حلقههای همفکری و همکاری رو به زوال میرفت؛ زیرا با خود میگفتند فایدهای بر این هماندیشی و همکاری مترتب نیست.
اما من و همراهانم اعتقاد داشتیم و تصمیم گرفتیم که فعالانه در عرصه اجتماعی و سیاسی حضور داشته باشیم. در کنار دیگر فعالیتهایم در سازمانهای مردمنهاد، بنیاد دیگری را نیز تاسیس کردیم. نهتنها نامش را امید که مرامش را نیز امید برگزیدیم تا در آن وانفسای ناامیدی، یادآوری کنیم که امید کلید گذر از شبهای تاریک به صبح روشن فرداست و رسالت آن بنیاد را اینگونه تعیین کردیم: حاکمیت اخلاق و عقلانیت بر کشورداری؛ دو نیازی که سخت در آن روزها به چشم میخورد.
گذشت و زمان به سال ۱۳۹۲ نزدیکتر میشد. جمعبندی مشاوران و همراهان من این بود که دیگر سکوت شایسته نیست؛ گوشهگیری و عقبنشینی دیگر جایز نیست. این مسئله با افراد مختلفی مطرح شد، اما فضای دلخوری، ناامیدی و عدم مشارکت چنان سنگین بود که نمیشد کاری کرد.
بنابراین تصمیم گرفتم پس از سالها سکوت، فریاد مطالبات اصلاحطلبانه باشم. البته شخصیت و منشام رسانهای نبود، اما چارهای نداشتم جز اینکه وارد میدان شوم. در آن ایام من دو هدف را همزمان پیگیری میکردم؛ هدف اول من دمیدن امید به بدنه جامعه بود که «میشود» و «میباید» کاری کرد و هدف دوم من، فعالکردن پتانسیل بزرگ اصلاحطلبی.
گفتمان خود را «معیشت، منزلت، عقلانیت» انتخاب کردم. معیشت یعنی هرکسی باید خانهای، خانوادهای و منبع درآمدی داشته باشد و از آموزش و سلامت بهرهمند باشد. منزلت را بهدلیل مشی اصلاحطلبانهام انتخاب کردم، یعنی شخصیت و کرامت انسانها مهم است فارغ از نژاد، قوم و مذهب؛ یعنی همانگونه که نسبت به تمامیت ارضی کشور حساس هستیم، باید نسبت به شرافت و آبروی تکتک انسانها نیز حساس باشیم، ولو زندانیان و تبعیدیان. عقلانیت یعنی نظام کشورداری باید بر مدار تدبیر و خرد جمعی قرار گیرد؛ یعنی به جای نزدیکبینی، خیالبافی، تکروی، افراط و تفریط باید آیندهاندیشی، واقعگرایی، اعتدال و تفاهم حاکم باشد.
آمدم تا دوباره تفکر اصلاحطلبی را احیا کنم.
آمدم تا از عملکرد، مشی ومنش اصلاحطلبی دفاع کنم.
آمدم تا بگویم اصلاحطلبی میتواند معیشت و منزلت مردم را تامین و تضمین کند.
آمدم تا بگویم مردم! درمان تمام دردهای شما امید و اخلاق و عقلانیت است.
فریاد امید، اخلاق و عقلانیت در کوهستان جامعه پیچید و پژواک آن مردم را بهوجد آورد.از همان روزها یک راهبرد را در پیش گرفتم و آن همگرایی و اجماع در جبهه اصلاحطلبان بود. گفته بودم که براساس مشی اخلاقی و فرهنگیام، اگر خاتمی و هاشمی بیایند من با آنها رقابت نمیکنم؛ همچنین معتقد بودم باید بین نامزدهای منسوب به اصلاحطلبان نیز اجماع صورت بگیرد. تعهد خود را بارها اعلام کرده بودم که به هر اجماعی با محوریت خاتمی تمکین میکنم.
شرایط بهگونهای پیش رفت که بهطور طبیعی من تنها نامزد باقیمانده از اصلاحطلبان شدم، اما جبهه اصلاحطلبان به این جمعبندی رسید که با جبهه اعتدالگرایان همراه شود و من نیز در مواجهه با یک تصمیم قرار گرفتم. ماندن یا رفتن؟
زمانی که وارد عرصه انتخابات شدم، برای اولینبار منشور اخلاق انتخاباتی را در طول تاریخ سیاسی کشور در ۱۰ بند منتشر کردم. در آنجا پایبند شده بودم به اینکه هدفمان اصلاحطلبانه باشد. روشهایمان نیز باید اصلاحطلبانه باشد؛ یعنی اقدامات و تصمیمات ما به ایجاد گسست در سرمایههای اجتماعی، ساختاری و مدیریتی کشور منجر نشود. و متعهد شده بودم که منافع ملی، ثبات کشور و آرامش مردم را فدای منافع کوتاهمدت سیاسی خود و دیگران نکنم و براساس همان منشور اخلاقی تصمیم به رفتن گرفتم.
آمده بودم تا فریاد اخلاق و اتحاد سر دهم.
رفتم تا نشان دهم که شجاعت هزینهکردن از خود برای اخلاق و اتحاد را دارم.
آمده بودم تا بگویم پیشرفت در گرو تصمیم و خرد جمعی است.
رفتم تا خواست فردی را در پای تصمیم و خواست و خرد جمعی قربانی کنم.
آمده بودم تا تفکر اصلاحطلبی را یک گام به پیش ببرم.
رفتم تا به مردم نشان دهم اصلاحطلبی به سطح بالاتری از بلوغ دست یافته است.ایران ما به ازخودگذشتگی و مبناقرارگرفتن خرد جمعی نیازمند است. رییسجمهوریشدن هنر و هدف، نبوده و نیست. هدف نهایی دستیابی به زندگی آبرومندانه و شرافتمندانه برای همه ایرانیان است و من برای این هدف حاضر بودم از همهچیزم بگذرم.
مردم عزیز میهنم! رای تکتک شما مهم است. هرکسی ایران را دوست دارد و برای سربلندی ایران نگران است، باید از حق مشارکت خود در تعیین سرنوشت کشورمان استفاده کند. مطمئن هستم که حرف اول و آخر را مردم خواهند زد. من نیز چون قطرهای از این دریای خروشان با شما خواهم بود. تاکنون ثابت کردهام که به همه تعهداتم پایبندم. میخواهم در انتها آخرین تعهدم را بدهم: من همیشه با شما خواهم ماند و در اولین قدم همانند شما به اصلاحطلبی، عقلانیت و اخلاق رای میدهم.
ارادتمند شما، محمدرضا عارف
[ روزنامهی بهار، پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ ]