Nov 122013
پشت پرچین هراس
چشمهساریست زلال، که ز بن چشمهی ایمان جاریست
در کنار چشمه، باغ زیتون در آستانهی صبح
عطر مریمها را در مسیحایی انفاس سپید میریزد
تا تن مرده ز نو برخیزد
نخلها سبز و بلند
خوشههاشان پر بار
حاجتی نیست به سنگ، سر به تعظیم تو دارند انگار
در کنار چشمه، باغ زیتون در آستانهی صبح
عطر مریمها را در مسیحایی انفاس سپید میریزد
تا تن مرده ز نو برخیزد
نخلها سبز و بلند
خوشههاشان پر بار
حاجتی نیست به سنگ، سر به تعظیم تو دارند انگار
پشت پرچین هراس، چشمهساریست زلال
با صدای «سهیل نفیسی»
شعر از: «ناصر زمانی»