۱- فردا برای انتخابات ریاست جمهوری و شوراها رای خواهم داد.
۲- از منظر اهدافِ شرکت در انتخابات، با توجه به شرایط و محدودیتهای موجود، چندین هدف را مدنظر دارم. این اهداف در یک سرِ طیف با گزینههای حداقلی شروع میشود و برحسب شرایط، اقبال مردم به کاندیداها، بازی جریانهای سیاسی و … به سمت گزینههای حداکثریتر پیش میرود.
۳- هدف اولیهام (و شاید مهمترین هدفم) برنده نشدن جریان رادیکال به نمایندگی سعید جلیلی در این انتخابات است. با توجه به شرایط و محدودیتهای موجود، در این صورت خود را پیروز انتخابات میدانم! هدف بعدیام رای آوردن کاندیدایی است که نمایندهی افکار و جریانهای معتدلتری باشد. مستقل از نتایج نظرسنجیها به ترتیب نظرم بر روحانی، (عارف)، ولایتی و قالیباف بوده است. در مرحلهی بعدْ هدفم، حضور، تجلی قدرت و بازسازی «اعتماد به نفس» جریانهای تحولخواه و اصلاحطلب در متن جامعه است. حتی اگر این حضور حداکثری نباشد و منجر به پیروزی قطعیای در انتخابات فردا نشود، باز هم برای امید بخشیدن به نیروهای تحولخواه اثرات مثبت بسیاری دارد. و در آخرین مرحله تلاشم برای پیروزی کاندیدای مورد اجماع نیروهای اعتدالگرا و اصلاحطلب است.
۴- خوشبختانه در مورد حضور و بازگشت اعتماد به نفس در میان نیروهای خواستارِ تغییر، مشاهدات من از سطحِ شهرِ تهران و میتینگهای آقایان عارف و روحانی، حکایت از پرشور بودن این جریان (حداقل در تهران) دارد. واقعیتی که در فشارْ آوردن بر ستادهای روحانی و عارف برای ائتلاف خودش را به وضوح و با قدرت تمام به نمایش گذاشت.
۵- با توجه با نتایج بعضی از نظرسنجیهای مراکز معتبر به نظر میرسد آرای آقای روحانی بالاتر از آقایان جلیلی و ولایتی است؛ هرچند من خیلی به نتایج این نظرسنجیها خوشبین نیستم و به آنها اعتماد ندارم. فکر میکنم رای شهرستانها، شهرهای کوچک و روستاها به درستی در این نظرسنجیها منعکس نمیشود. همینطور نگران جریانهای طرفدار جلیلی هستم که با داشتن امکانات زیادِ دولتی، در همین مدت اندک، با اعزام سخنران و مبلغ به شهرهای کوچک و روستاها، بخش قابل توجهی از آرا آنها را به نفع خود تغییر میدهند. اتفاقی که چهار سال پیش برای احمدینژاد افتاد و بخش عمدهای از آرای این بخش از جامعه به سبد او واریز شد. این بار نیز این اتفاق اصلا دور از انتظار نیست و اقبال مردمِ شهرهای بزرگ به قالیباف و روحانی نباید موجب اشتباه در پیشبینی آرای کل کشور شود.
۶- با این وجود، و با توجه به جمیع شرایط، به نظرم کار عاقلانه در مرحلهی اول رای دادن به روحانی است. ولی این عمل را، با آگاهی از شرایط موجود، نه با هدفِ حداکثریِ پیروزی در انتخابات بلکه برای ابراز وجودِ اپوزیسیون وضعیت موجود، انجام خواهم داد. نکتهی بسیار مهم این است که برای حفظِ امیدِ به وجود آمده در بین نیروهای تحولخواه، علیرغم تشویق همهی مردم به شرکت در انتخابات و جذب آرا به نفع روحانی، نباید در مورد پیروزیْ دچار تصورات نادرست شد و به مردم امیدهای واهی داد تا بعد از انتخابات دچار سرخوردگی و ناامیدی در بین نیروهای اصلاحطلب و خواستار تغییر نشویم.
۷- در آخر اینکه من فردا با «امید» رای میدهم. البته نه با امید به اینکه نامزد مورد نظر من پیروز شود یا اینکه فردای انتخابات همهی مشکلات برطرف شود؛ که حتی امکان دارد در کوتاهمدت دچار مشکلات بیشتری هم شویم. بلکه با توجه به مشاهداتی که در این مدت داشتهام (و شاید در فرصتی بعد به آنها اشاره کنم) جوانههای رشدی را در بین مردم میبینم که نویدبخش آیندهای روشن برای ما خواهد بود. به امید به هم پیوستن این جوانهها تا با هم شاهد سربرآوردن درخت تنومند خردورزی، اخلاق و سعادت در جامعهمان باشیم…