قرار بود اسم مرتضی ما مسیح باشه چون تولدش مصادف شده بود با ایام کریسمس و تولد حضرت مسیح. ولی در عمل نشد! فشار از پایین بچههای فامیل (پسر عمهها و پسر عموها و …) که مسخره بازی راه انداخته بودن و چانه زنی از بالای بزرگترهای فامیل که نگران بودن مبادا با این کار اسلامیت ما به خطر بیافته باعث شد پدر و مادرمون قید اسم مسیح رو بزنن! اینطور شد که مرتضی ما شد مرتضی ما!
حالا امروز تولدشه (امیدوارم سوتی نداده باشم چون شاید هم فردا باشه! :دی) و من میخواستم اینجا هم تولدشو تبریک بگم و بهترینها رو براش در زندگی آرزو کنم. با اینکه مدتیه از هم دوریم ولی من هیچ وقت زمانهایی که با هم بودیم، با بچههای فامیل بازی میکردیم، تو سر و کله هم میزدیم، -و خلاصه در یک کلام- با هم مثل دو تا دوست بزرگ شدیم رو فراموش نمیکنم.
نقل است که:
درويشی را پرسيدند برادر بهتر است يا دوست. گفت برادر هم دوست به.
دو سال که می خوام مرتضی را واسه تولدش غافل گیر کنم، اما این پنهان کاریش مانع می شه!
تولدت مبارک داش مرتضی!