Oct 082012
زمان چون رویایی مبهم و کهن بر دوشت سنگینی میکند. همچنان پیش میروی و میکوشی از میان آن بلغزی. اما حتی اگر به دو انتهای زمین بروی، نمیتوانی از آن بگریزی. با این حال ناچاری به آنجا بروی –به کران دنیا. کاری هست که نمیتوان کرد، مگر با رسیدن به آنجا.
[ هاروکی موراکامی: کافکا در کرانه*، ص ۶۰۶ ]
ترجمهی: مهدی غبرائی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۶.