من متاسفانه خیلی قرآن نخواندهام و نسبت به مطالب آن تسلط زیادی ندارم ولی در همین حد آشنایی اندکی که نسبت با آن دارم به نظرم کتاب بسیار پیچیدهای میآید. متنی با ارجاعات بسیار از بخشی به بخشهای دیگر که داستانها و مفاهیمش را به صورت چندپاره و هر پاره را در قسمتی و متناسب با جریان کلی آن بخش آورده. این پراکندگی روایت کمک میکند که مسئلهای خاص را هر بار از یک زاویه و با دیدی جدید ببینیم. با این حال همین شیوهی روایت، قرآن را به متنی بسیار پیچیده تبدیل کرده که برای فهمش باید بتوان از این هزارتوی ارجاعات و تکرارها سعی در کشف معنا و مفهومِ مقصودِ اصلی این کتاب داشت. شاید یکی از دلایلی که به خواندن مکرر قرآن توصیه شده همین کسب توانایی تسلط بر مطالب آن باشد که قدم اول در کشف معناها و مفاهیم و رمزگشایی از مطالب آن است.
نکتهای که به نظرم جالب آمد و شاید بتواند کمکی به بهتر فهمیدن ساختار این کتاب کند تلاش برای نمایش دادن نحوهی ارجاعات آن در قالب مفهومی شبیه یک «گراف» (و البته شاید نه کاملا یک گراف به معنای کلاسیک آن) است (منظورم از گراف همان چیزی است که در نظریه گرافهای ریاضیات مورد بررسی قرار میگیرد). کاری که به طور خیلی سادهتر مثلا در مورد نحوهی ارتباط صفحههای «وب» انجام میشود و ساختار اتصال شبکه وب را مورد بررسی قرار میدهد. در اینجا البته با ساختاری با مراتب پیچیدهتر سر و کار داریم که به نظر من همین موضوع چنین مطالعهای را جذابتر میکند. در چنین ساختاری ما قائدتا سورهها و آیات را داریم و همینطور کلمات را که میتوان برای هریک گرهی (node) خاص در گراف مزبور در نظر گرفت (طبعا گره سورهها، آیات و کلمات با یکدیگر متفاوت هستند). همچنین ما مفاهیم عمیق و بنیادی را داریم مثل «توحید»، «تقوا»، «ایمان» و … که فراتر از یک کلمه و یا یک عبارت هستند؛ همینطور ماجراها و داستانهای قرآن را (مانند ماجرای پیامبران، داستان آفرینش و …) که بسیاری از آنها به دفعات و از زوایای مختلف در سورههای مختلف آمدهاند. به نظرم برای هرکدام از اینها هم باید گره خاصی در نظر گرفته شود. نحوهی ارجاعات نیز پیچیدگیهای خودش را دارد. گاهی کلمهای خاص یا عبارتی عینا در چند جا تکرار میشود و گاهی هم با اشاره مختصری مثلا به داستان یکی از پیامبران مواجهیم. گاهی هم ارجاع به یک مفهوم عمیقتر را داریم، مثلا آیهای در مورد توحید داریم یا توصیفی از قیامت. اگر بخواهیم ارجاعات را با یالهای (edge) گراف نظیر کنیم شاید بهتر باشد چند نوع یال داشته باشیم (که نمیدانم معادلی در نظریه گراف دارد یا نه).
من اصلا ایدهای ندارم که آیا امکان دارد مدلی ریاضی برای چنین تنوع و پیچیدگیهایی در نحوهی ارجاعات قرآن به خودش ارائه داد. و اینکه اگر هم چنین کاری شدنی باشد آیا به درک و فهمِ بهتر ما از این متن کمکی خواهد کرد. حتی مطمئن نیستم قبلا چنین مطالعهای انجام نشده باشد. به هر حال با همهی خامیِ چنین ایدهای احساس کردم شاید ارزش مطرح شدن داشته باشد…
Eigenvalue chi?
@MCH
یعنی اینقدر پرت نوشتهم؟!!!ـ
به نظرم اینکه متن رو به صورت گرافی بررسی کنیم کار منطقی هست. فکر کنم قبلا هم فهرست های موضوعی و طبقه بندی آیات قرآن ایجاد شدن که نمونه های ساده شده این مدل شما میشه.ـ
به نظرم مهمتر از ایجاد یک مدل محض ریاضیاتی (نه تنها در این مورد خاص بلکه در تمام مواردی که یک مدل درست می شه) این هست که هدف از ایجاد این مدل تعریف بشه. به نظرم این هدف اگر درک بهتر قرآن باشه خیلی مبهم و گنگ می شه و شاید مدل گرافی هم خیلی براش پیچیده می شه. هدف اگر بررسی یک موضوع خاص در قرآن باشه شاید این ایده به درد بخوره.ـ
اگرچه مطمئن نیستم عملی باشه و نمیدونم واقعا چقد مفید میتونه باشه ولی خیلی خلاقانه و جالب بود این نوع نگاه