امروز بعد از مدتها مثل کسی که برمیگردد و خانهای که خیلی وقت پیش ترک کرده را دوباره میجوید، شروع کردم به نگاه کردنِ فیدهای وبلاگهایی که سالها قبل میخواندم (بعد از مدتها فرصتی پیش آمد تا بتوانم فیدهای وبلاگهایی که میخواندم را بازیابی کنم). یک سری از وبلاگها دیگر فعال نبودند. ولی برخلاف تصورم بعضیهاشان، بعضی از خوبترینهایشان هنوز فعال هستند. و من انگار عتیقههایی زیرخاکی پیدا کردهام. این مراجعه حداقل پنج سال (و به روایتی تا هفت سال) به تعویق افتادهاست. من در این مدت آدم دیگری شدهام، همانطور که چندین سال قبلترش که بیشتر درگیر وبلاگخوانی و وبلاگنویسی بودم، آدم دیگری شدم… آیا میتوانم در این شلوغی زندگی روزمره، همچنان نگاهی به وبلاگها هم داشته باشم؟ ببینیم چه میشود!
در این فاصله گرفتن، مطلبی که در ادامه به آن اشاره میکنم، خیلی برایم مشهود بود. نمیخواهم بگویم محتوی وبلاگها خیلی عمیق هستند، که اگر کسی دنبال چنین محتوی درجه یکی است، باید بیشتر به دنبال منابع دستِ اول مانند کتاب و فیلمهای مستند و غیره باشد. ولی بههرحال وقتی با شرایط حال حاضر مقایسه میکنیم، وبلاگها منابع غنیتر و ماندگارتری نسبت به شبکههای اجتماعی و پیامرسانها هستند. گسترش شبکههای اجتماعی چنان بلایی بر سر تولید و مصرف محتوی آوردهاست که در قیاس با آنها وبلاگها «عموما» محتوی خیلی بهتری نسبت به آنچه امروزه در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها میبینیم، تولید میکردهاند (میکنند).
چندتایی از وبلاگهایی را که دوست دارم (بدون ترتیب خاصی) مینویسم و احتمالا در آینده این لیست را کاملتر میکنم: انگار نه انگار (پوریا عالمی)، ایمایان، ملکوت (داریوش محمدپور)، نسخهی قابل انتشار (کاوه لاجوردی)، عباس عبدی سایتی به نام آینده داشت که دیگر فعال نیست ولی با همین نام در تلگرام مینویسد، یادداشتها و خاطرات (روزبه فیض)، کیبرد آزاد (جادی)، zenhabits.
شما هم اگر وبلاگ خوبی میشناسید، ممنون میشوم معرفی کنید.