Jul 212013
 

روزنامه شرق (امروز یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲)  گزارشی از وضعیت اقتصادی ایران در خاورمیانه بر اساس آمارهای منتشر شده در سال ۲۰۱۲ ارائه کرده است. خلاصه این آمار و مقایسه بین وضعیت کشورهای منطقه را در جدول زیر می‌توان مشاهده کرد. با توجه به این آمار و ارقام، متاسفانه شاهدیم با وجود اینکه یک‌چهارم از زمان اجرای سند چشم‌انداز بیست ساله گذشته اما شرایط اقتصادی ایران در پایین‌ترین رتبه‌ها در بین کشورهای خاورمیانه قرار دارد.

2013-07-21-Iran_in_Middl_East

این آمارها را مقایسه کنید با ادعاهای دولت کنونی در مورد دستاوردهایی که داشته است!

پی‌نوشت: البته این ارائه نادرست و غیر شفاف آمار توسط دولت فعلی نکته‌ی جدیدی نیست، هرچند که جای تاسف بسیار دارد. ولی نکته‌ای که بیشتر از همه انسان را متاثر می‌کند نحوه برخورد رسانه‌ها (خصوصا رسانه ملی) با این شیوه رفتار است. مشکل در نوع نگاه و دیدگاه رسانه‌هاست که اجازه می‌دهند آدم‌ها (حالا می‌خواهد رئیس دولت باشد یا کاندیداهای ریاست جمهوری یا حتی مثلا یک کارشناس) به واسطه‌ی جایگاهی که دارند بیایند و عملا هرچه دلشان می‌خواهد بگویند بدون اینکه پاسخ‌گوی نقدهای جدی و کارشناسانه باشند. تا وقتی این دیدگاه اصلاح نشود که افراد (در هر سطح و مقامی که هستند) باید پاسخ‌گوی اظهار نظرهایشان باشند و نتوانند هر صغری و کبرایی را به عنوان آمار، تحلیل یا برنامه تحویل مردم بدهند، وضعیت همینگونه خواهد بود.

از طرف دیگر مردم هم باید از وضعیت «مخاطب غیر فعال» به‌درآیند و به چالش کشیدن نظرات، تحلیل‌ها و آمارها جزء دغدغه‌هایشان شود. مردم هم باید برای خودشان عزت قائل باشند و نسبت به حرف‌ها و اظهار نظرهای بی‌ربط عکس‌العمل نشان دهند. هنوز افراد جامعه ما به قدر کفایت نسبت به وضعیت جامعه‌شان و سرنوشت آن حساس نیستند. این هم جای بسی تاسف دارد.

 Posted by at 5:01 pm
Jul 162013
 

«هنر عشق ورزیدن» کتابی است خواندنی که با وجود اینکه حدود نیم قرن از نگارش آن می‌گذرد ولی مطالب آن هنوز از تازگی خاصی برخوردار است. علیرغم سادگی و روانی متن کتاب، به علت گستردگی مطالبی که در آن مطرح شده، به سادگی نمی‌توان آن را خلاصه کرد یا بخش‌هایی از آن را انتخاب کرد (حداقل این کار برای من آسان نبود)؛ کتابی است که به نظرم باید همه‌اش خوانده شود. با این حال سعی کرده‌ام بخش‌هایی از کتاب را که به نظرم جالب‌تر بوده است انتخاب کنم، البته با این قصد ضمنی که این کار تصویری هرچند ناواضح از مطالب آن را برای مخاطب ترسیم کند.

کمی طولانی شد، برای همین همه را در قالب یک فایل پی‌دی‌اف گذاشتم اینجا.

 Posted by at 12:10 am
Jun 292013
 

بعضی کلام‌ها خیلی ساده و بی‌پیرایه‌اند؛ حتی به نظر خیلی دم‌دستی می‌آیند… ولی در عین سادگی، با همه‌ی وجود می‌شود قدرت و نفوذشان را حس کرد:

ابا دارد خدا که رزق را از جایی بده که بنده تشخیص داره. از دست راست می‌ره دنبال رزق از دست چپ بهش می‌دهند، از دست چپ می‌ره، از دست راست رزقشو بهش می‌دهند. که این صاحب رزق رو بشناسه نه شکمو! از جاهایی که توجه نداری رزقتو می‌ده هم دنیایی و هم آخرتی. پس رزق رو از جایی می‌ده که شما اون خط رو بلد نیستی…

[ حاج اسماعیل دولابی ]

 Posted by at 1:01 am
Jun 272013
 

آدم‌های کم‌مایه آدم‌های مفلوکی‌اند، برای اینکه همه چیزشان کم‌مایه و حقیر است. شادی‌هایشان کم‌مایه است، غم‌هایشان کم‌مایه است، امید و آرزوها‌شان، حتی ترس‌هایشان هم کم‌مایه و کوچک است…

*: نام داستان کوتاهی از داستایوفسکی (سال انتشار: ۱۸۴۶)

 Posted by at 12:32 am
Jun 252013
 

برای مشکل اینترنت‌مان زنگ زده بودم به خدمات مشتریان ایرانسل. کسی که پشت خط بود مشکل را شنید و گفت که به قسمت فنی گزارش می‌کند و آنها حدکثر ظرف ۲۴ ساعت تماس خواهند گرفت. کمتر از دو-سه ساعت فردی از بخش فنی تماس گرفت و راهنمایی‌هایی کرد و گفت احتمالا مشکل از شبکه نیست و مودم‌تان ایراد دارد. در آخر خواست کمی صبر کنیم و مودم را در مناطق دیگری تست کنیم تا ببینیم ایراد همچنان پابرجاست یا نه. حدود یک ساعت بعد همان فرد دوباره تماس گرفت و گفت که دوباره بی‌تی‌اس محل‌تان را بررسی کردیم و اشکال از آن است. باید مقداری صبر کنید تا مشکل بر طرف شود…

حس خیلی خوبی داشت این نحوه‌ی برخورد‌شان با مشتری! گفتم بیایم اینجا هم بنویسم که الحق «خدمات مشتریان» ایرانسل قابل مقایسه است با کشورهای توسعه یافته… دمشان گرم!

 Posted by at 2:23 pm
Jun 222013
 

در این چند روز بعد از انتخابات تلاش کردم یک سری از اطلاعات و آمارهای رقابت‌های ریاست جمهوری مربوط به امسال و سال‌های قبل را جمع کنم. همین چند نمودار و جدول ساده، کلی اطلاعات درباره وضعیت مردم ایران به من داد و همچنین این احساس را که جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم را خوب نمی‌شناسم. به هرحال فکر کردم شاید بقیه هم به این اطلاعات علاقمند باشند.

نتایج آرای امسال، سال ۸۸ و  نمودار میزان مشارکت

نمودار مشارکت در دوره‌های مختلف را می‌توان در نمودار زیر مشاهده کرد. بیشترین مشارکت به ترتیب مربوط به دوره‌های دهم (سال ۸۸)، هفتم (سال ۷۶) و سوم (سال ۶۰) است. (منبع: ویکی‌پدیا)

PresidentialElection-Participation-600px

امسال اعلام تدریجی آراء در ۱۴ نوبت توسط وزارت کشور انجام شد که نمودار آن را در ادامه مشاهده می‌کنید:

1392-ElaameAaraa-600px

ترکیب آراء با تفکیک استانی برای انتخابات امسال در نمودار زیر نشان داده شده است:

1392-ElectionResults-Province-600px

 و برای انتخابات سال ۸۸:

1388-ElectionResults-Province-600px

خطی بودن نسبت آراء و مسئله تقلب

بعد از انتخابات سال ۸۸، یکی از دلایلی که برای مشکل‌دار بودن انتخابات عنوان شد خطی بودن آراء احمدی‌نژاد بر حسب آراء موسوی بود که می‌توانید این پدیده را در نمودار زیر مشاهده کنید:

1388-Moosavi_vs_Ahmadi-600px

همانطور که در مورد نتایج امسال مشاهده می‌شود این پدیده‌ی خطی بودن باز هم اتفاق افتاده است. در واقع اگر تجمیع آراء به صورت یکنواخت از سراسر کشور اتفاق بیافتد، می‌توان نشان داد این پدیده‌ی خطی بودن چندان هم عجیب نیست و به طور طبیعی ممکن است اتفاق بیافتد (برای توضیح بیشتر در این زمینه می‌توانید به گزارش آقای امید نقشینه مراجعه کنید). البته ما اطلاع دقیقی از نحوه‌ی تجمیع آراء برای اعلام مرحله-به-مرحله نتایج نداریم ولی آنچه واضح است این است که از خطی بودن (و همینطور خطی نبودن) نمودارِ نسبت آرا نمی‌توان نتیجه‌ی مشخصی درباره صحت و سقم انتخابات گرفت.

1392-Ghalibaf_vs_Rouhani-600px

ابزار «گوگل ترندز» و فقدان نظرسنجی‌های معتبر

از حدود یک ماه قبل از انتخابات (یعنی از زمان شروع ثبت‌نام نامزدها) من به طور مستمر چند نامزد مطرح در انتخابات را در «گوگل ترندز» جستجو می‌کردم. با اینکه این ابزار فقط میزان جستجوی نام‌های نامزده‌ها را نسبت به هم مقایسه می‌کند ولی نزدیکیِ نتایج انتخابات و نحوه‌ی تغییر «ترندز» نامزدها خیلی جالب است. به نظر می‌آید با گسترش نفوذ اینترنت در ایران و با توجه به فقدان نظرسنجی‌های معتبر، می‌توان تا حدی (و البته با احتیاط) از نتایج جستجوهای گوگل برای درک و پیشبینی رفتار جامعه ایران استفاده کرد.

ماکسیمم نمودار «هاشمی» مربوط به ماجرای رد صلاحیت او و حواشی‌اش می‌باشد. نمودار «عارف» هم در روز بعد از انصرافش به ماکسیمم خود رسیده است. از نمودار فوق می‌توان مشاهده کرد (همانطور که می‌دانیم) اوضاع انتخابات در هفته‌ی آخر دگرگون شد و توزیع نهایی آراء در یکی-دو روز آخر مشخص شد.

2013-06-17-GoogleTrends-Candidates

همبستگی بین آراء نامزدها (سال ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲)

با توجه به در دسترس بودن اطلاعات انتخابات امسال به تفکیک استان، شهرستان و بخش، می‌توان ضریب همبستگی (correlation coefficient) بین نامزده‌ها را از روی درصد آرای هر داوطلب محاسبه کرد (این ایده را اولین بار در وبلاگ یکی از دوستان دیدم). با فرض «نرمال» بودن توزیع آماری آراء (normal distribution)، ضریب همبستگی معیاری برای سنجش مستقل یا وابسته بودن آرای دو نامزد است (البته باید ذکر کنم که مطمئن نیستم فرض نرمال بودن توزیع آماری درصد رای نامزدها چقدر فرض خوبی است). همبستگی بالا و مثبت بین دو نامزد به این معنی است که آراء هر دو در حوزه‌های رای‌گیریِ مختلف رفتار مشابهی داشته است. همبستگی منفی به این معنی است که هرکجا رای یکی بالا بوده رای دیگری پایین بوده است. نتایج فوق را برای انتخابات سال ۱۳۹۲ در جدول زیر مشاهده می‌کنید:

 

روحانی

ولایتی

جلیلی

قالیباف

رضایی

غرضی

روحانی

۱.۰

-۰.۱۷

-۰.۳۷

-۰.۲۷

-۰.۶۱

-۰.۰۴

ولایتی

۱.۰

۰.۲۸

۰.۱۵

-۰.۲۵

۰.۴۵

جلیلی

۱.۰

۰.۲۹

-۰.۲۸

۰.۳۵

قالیباف

۱.۰

-۰.۴۵

۰.۱۷

رضایی

۱.۰

-۰.۳۲

غرضی

۱.۰

همبستگی بین آراء نامزدهای ریاست جمهوری، سال ۱۳۹۲

– آرای سه کاندیدای اصول‌گرا (قالیباف، جلیلی و ولایتی) همبستگی بالایی را با هم نشان می‌دهند؛ یعنی اینکه هرکدام از این سه نامزد بخشی از آرای اصول‌گرایان را به خود نسبت داده‌اند. و این تاییدی است برای اشتباه اصول‌گرایان که حاضر به ائتلاف بر سر کاندیدای مشترکی نشدند و این کار باعث شکسته شدن آرای آنها شد.

– به نظر می‌آید تمایل رای‌دهنده‌های اصول‌گرا به غرضی بیشتر از رای‌دهنده‌های جناح مقابل است.

– آرای رضایی همبستگی منفی‌ای با  آرای همه‌ی کاندیداهای دیگر نشان می‌دهد. در ابتدا حدس من این بود که علت این اتفاق نوع گفتمانی بود که رضایی با آن وارد رقابت شد که نه چندان در قالب گفتمان اصول‌گرایی قرار می‌گیرد و نه چندان در قالب گفتمان اعتدال‌گرایی/اصلاح‌طلبی. به نظرم گفتمان رضایی بیشتر از بقیه‌ی کاندیداها اقتصادمحور بود و در برنامه‌های تبلیغاتی‌اش و فیلم‌های مستندش توجه به قشر ضعیف جامعه به طور محسوسی نسبت به بقیه کاندیداها بیشتر و «باورپذیرتر» بود. البته بعدا با نگاه کردن به گراف‌های پراکندگی جغرافیایی آراء به نظرم دلیل این منفی بودن ضریب همبستگی، آرای قومیتی و آرایی‌ست که به علت فرمانده‌ی جنگ بودن به او داده شده است (در ادامه به بخش پراکندگی آرای نامزدها رجوع کنید).

چنین جدولی را می‌توان برای انتخابات سال ۱۳۸۸ هم محاسبه کرد. هرچند که من نتایج انتخابات آن سال را فقط در سطح استان پیدا کردم (منبع: ویکی‌پدیا)، بنابراین نتایج جدول فوق به دقت جدول بالا نمی‌باشد:

 

احمدی‌نژاد

رضایی

کروبی

موسوی

احمدی‌نژاد

۱.۰

۰.۱۱

-۰.۱۸

-۰.۹۹

رضایی

۱.۰

۰.۰۱

-۰.۲۵

کروبی

۱.۰

۰.۰۹

موسوی

۱.۰

همبستگی بین آراء نامزدهای ریاست جمهوری، سال ۱۳۸۸

– نکته‌ی مهم جدول فوق به نظرم ضریب همبستگی بسیار نزدیک به (-۱) بین موسوی و احمدی‌نژاد است که حکایت از دو‌قطبی شدن شدید فضای انتخابات سال ۸۸ دارد. این دوقطبی شدن فضای انتخابات چنان شدید است که باعث شده رکورد میزان مشارکت از ابتدا تاکنون (۸۵ درصد) مربوط به انتخابات سال ۸۸ باشد.

– در اینجا نیز همبستگی بین رضایی و موسوی منفی‌ست که با همبستگی منفی بین رضای و روحانی امسال می‌خواند.

پراکندگی جغرافیایی آرای نامزدها در انتخابات امسال (۱۳۹۲)

این گراف‌ها را یکی از دوستان در صفحه‌ی فیسبوکش به اشتراک گذاشته بود (برای دیدن نمودارها با اندازه‌ی بزرگتر می‌توانید به آنجا مراجعه کنید).

پراکندگی میزان مشارکت را در گراف زیر مشاهده می‌کنید. درصد پایین مشارکت در پایتخت جالب توجه است.

1392-IranMap-Participation-600px

پراکندگی آرای روحانی:

1392-IranMap-Rouhani-600px

پراکندگی آرای قالیباف:

1392-IranMap-Ghalibaf-600px

پراکندگی آرای جلیلی:

1392-IranMap-Jalili-600px

پراکندگی آرای رضایی را در گراف زیر مشاهده می‌کنید. شاید تجمع آرای رضایی در غرب و جنوب غرب کشور (رضایی در استان‌های کهکیلویه و بویر احمد، خوزستان و چهارمحال و بختیاری رای اول را آورده و در استان‌های ایلام، بوشهر و لرستان رای دوم را آورده) تا حدی توضیح دهد که چرا ضریب همبستگی رضایی با همه‌ی کاندیداهای دیگر منفی است. به این معنی که آرای وی بیشتر از اینکه ناشی از گفتمان خاصی باشی، ناشی از قومیت او و سابقه‌ی او در جنگ باشد.

1392-IranMap-Rezayi-600px

پی‌نوشت: اگر اطلاعات دیگری که به کامل شدن این مجموعه کمک می‌کند دارید، ممنون می‌شوم که مرا به آن اطلاعات راهنمایی کنید.

پی‌نوشت: تا چند روز آینده سعی می‌کنم این پست را تکمیل‌تر کنم…

 Posted by at 12:33 am
Jun 192013
 

خدایا! کدام پل در کجای جهان شکسته است که هیچکس به خانه نمی‌رسد؟

Malekian

 Posted by at 11:59 pm
Jun 172013
 

اینترنت نفسی می‌کشد و به همراهش ما نیز!

 Posted by at 6:36 pm
Jun 172013
 

عوامل زیادی دست به دست هم دادند که تا شور و شوق انتخاباتی‌ای که چند روز پیش شاهد آن بودیم در جامعه شکل بگیرد و در نهایت آقای روحانی را روانه‌ی ساختمان ریاست جمهوری کنند. این عوامل چنان زنجیروار به هم متصل شدند که فقدان هریک از حلقه‌ها به نتیجه‌ای کاملا متفاوت از شور انتخاباتی روز جمعه منتهی می‌شد. از مهمترینِ این عوامل می‌توان به حضور هاشمی برای شرکت در انتخابات، موضع‌گیری‌های مهم رهبری در مورد صیانت از آرا، خواست مردمِ خواهان تغییر برای شرکت در انتخابات و «نه» گفتن به وضع موجود علیرغم تصمیم اولیه سران اصلاح‌طلب برای شرکت نکردن در انتخابات پس از رد صلاحیت هاشمی، اجماع اصلاح‌طلبان، ائتلاف نیروهای تحول‌خواه و اصلاح‌طلب و … اشاره کرد. لازم به ذکر نیست که اهمیت و نتایج حاصل از هرکدام از این حلقه‌ها احتیاج به مباحث جداگانه‌ای دارد.

در اینجا می‌خواهم به یکی از مهمترین عوامل این رخداد اشاره کنم. به نظرم یکی از مهمترین حلقه‌های این زنجیر حضور دکتر عارف در انتخابات (زمانی که کسی امید به پیروزی اصلاح‌طلبان نداشت و علیرغم مخالفت آنها)، موضع‌گیری‌های اصلاح‌طلبانه و اخلاقی‌اش در طول دوران تبلیغات و انصراف به موقع‌اش از کاندیداتوری بود. او با عزم تمام «شعله‌ی امید» را زمانی که اکثریت سران و بدنه‌ی اجتماعی اصلاح‌طلبان در لاک ناامیدی و انفعال فرو رفته بودند روشن نگه داشت و سر بزنگاه حاضر شد همه‌ی اعتبارش را در طَبَق اخلاص قرار دهد تا خیر جمعی شامل همه‌ی مردم جامعه شود. امیدوارم سران اصلاح‌طلب، بدنه‌ی اجتماعی گفتمان تحول‌خواهی، همه‌ی مردم جامعه و همینطور کاندیدای پیروز قدر و ارج رفتارهای سنجیده و اصلاح‌طلبانه و اخلاق‌مداری عملی ایشان را در آینده بدانند.

در همین راستا به نظرم بیانیه‌ای که ایشان بعد از انصراف‌شان از انتخابات خطاب به مردم برای توضیح دادن علت آمدن و انصراف‌شان نوشتند یکی از متون مهم و ماندگار اصلاح‌طلبی خواهد بود. به همین دلیل، حالا که کمی تب و تاب انتخابات فرو نشسته فکر می‌کنم خوب باشد دوباره متن بیانیه دکتر عارف را با هم مرور کنیم:

به نام او

مردم عزیز ایران!

برخود لازم می‌دانم برای پاسخگویی به پرسش‌های بی‌شمار شما عزیزان درباره چرایی آمدن و چرایی کناره‌گیری خود در جریان یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری توضیحاتی ارائه کنم.

بعد از انتخابات سال ۸۸، برداشت من بر این بود که دو چراغ رو به خاموشی رفته است؛ چراغ عقلانیت در بخشی از بدنه اجرایی و چراغ امید در بخشی از بدنه جامعه. بعضی از فعالان سیاسی، از جمله اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان، امید خود را از دست دادند و گوشه‌گیری را بر میدان‌داری ترجیح داده بودند. فعالیت‌های حزبی و رسانه‌ای و حلقه‌های همفکری و همکاری رو به زوال می‌رفت؛ زیرا با خود می‌گفتند فایده‌ای بر این هم‌اندیشی و همکاری مترتب نیست.

اما من و همراهانم اعتقاد داشتیم و تصمیم گرفتیم که فعالانه در عرصه اجتماعی و سیاسی حضور داشته باشیم. در کنار دیگر فعالیت‌هایم در سازمان‌های مردم‌نهاد، بنیاد دیگری را نیز تاسیس کردیم. نه‌تنها نامش را امید که مرامش را نیز امید برگزیدیم تا در آن وانفسای ناامیدی، یادآوری کنیم که امید کلید گذر از شب‌های تاریک به صبح روشن فرد‌است و رسالت آن بنیاد را این‌گونه تعیین کردیم: حاکمیت اخلاق و عقلانیت بر کشورداری؛ دو نیازی که سخت در آن روزها به چشم می‌خورد.

گذشت و زمان به سال ۱۳۹۲ نزدیک‌تر می‌شد. جمع‌بندی مشاوران و همراهان من این بود که دیگر سکوت شایسته نیست؛ گوشه‌گیری و عقب‌نشینی دیگر جایز نیست. این مسئله با افراد مختلفی مطرح شد، اما فضای دلخوری، ناامیدی و عدم مشارکت چنان سنگین بود که نمی‌شد کاری کرد.

بنابراین تصمیم گرفتم پس از سال‌ها سکوت، فریاد مطالبات اصلاح‌طلبانه باشم. البته شخصیت و منش‌ام رسانه‌ای نبود، اما چاره‌ای نداشتم جز این‌که وارد میدان شوم. در آن ایام من دو هدف را همزمان پیگیری می‌کردم؛ هدف اول من دمیدن امید به بدنه جامعه بود که «می‌شود» و «می‌باید» کاری کرد و هدف دوم من، فعال‌کردن پتانسیل بزرگ اصلاح‌طلبی.

گفتمان خود را «معیشت، منزلت، عقلانیت» انتخاب کردم. معیشت یعنی هرکسی باید خانه‌ای، خانواده‌ای و منبع درآمدی داشته باشد و از آموزش و سلامت بهره‌مند باشد. منزلت را به‌دلیل مشی اصلاح‌طلبانه‌ام انتخاب کردم، یعنی شخصیت و کرامت انسان‌ها مهم است فارغ از نژاد، قوم و مذهب؛ یعنی همان‌گونه که نسبت به تمامیت ارضی کشور حساس هستیم، باید نسبت به شرافت و آبروی تک‌تک انسان‌ها نیز حساس باشیم، ولو زندانیان و تبعیدیان. عقلانیت یعنی نظام کشورداری باید بر مدار تدبیر و خرد جمعی قرار گیرد؛ یعنی به جای نزدیک‌بینی، خیالبافی، تک‌روی، افراط و تفریط باید آینده‌اندیشی، واقع‌گرایی، اعتدال و تفاهم حاکم باشد.

آمدم تا دوباره تفکر اصلاح‌طلبی را احیا کنم.
آمدم تا از عملکرد، مشی و‌منش اصلاح‌طلبی دفاع کنم.
آمدم تا بگویم اصلاح‌طلبی می‌تواند معیشت و منزلت مردم را تامین و تضمین کند.
آمدم تا بگویم مردم! درمان تمام دردهای شما امید و اخلاق و عقلانیت است.
فریاد امید، اخلاق و عقلانیت در کوهستان جامعه پیچید و پژواک آن مردم را به‌وجد آورد.

از همان روزها یک راهبرد را در پیش گرفتم و آن همگرایی و اجماع در جبهه اصلاح‌طلبان بود. گفته بودم که براساس مشی اخلاقی و فرهنگی‌ام، اگر خاتمی و هاشمی بیایند من با آن‌ها رقابت نمی‌کنم؛ همچنین معتقد بودم باید بین نامزدهای منسوب به اصلاح‌طلبان نیز اجماع صورت بگیرد. تعهد خود را بارها اعلام کرده بودم که به هر اجماعی با محوریت خاتمی تمکین می‌کنم.

شرایط به‌گونه‌ای پیش رفت که به‌طور طبیعی من تنها نامزد باقیمانده از اصلاح‌طلبان شدم، اما جبهه اصلاح‌طلبان به این جمع‌بندی رسید که با جبهه اعتدال‌گرایان همراه شود و من نیز در مواجهه با یک تصمیم قرار گرفتم. ماندن یا رفتن؟

زمانی که وارد عرصه انتخابات شدم، برای اولین‌بار منشور اخلاق انتخاباتی را در طول تاریخ سیاسی کشور در ۱۰ بند منتشر کردم. در آنجا پایبند شده بودم به اینکه هدفمان اصلاح‌طلبانه باشد. روش‌هایمان نیز باید اصلاح‌طلبانه باشد؛ یعنی اقدامات و تصمیمات ما به ایجاد گسست در سرمایه‌های اجتماعی، ساختاری و مدیریتی کشور منجر نشود. و متعهد شده بودم که منافع ملی، ثبات کشور و آرامش مردم را فدای منافع کوتاه‌مدت سیاسی خود و دیگران نکنم و براساس همان منشور اخلاقی تصمیم به رفتن گرفتم.

آمده بودم تا فریاد اخلاق و اتحاد سر دهم.
رفتم تا نشان دهم که شجاعت هزینه‌کردن از خود برای اخلاق و اتحاد را دارم.
آمده بودم تا بگویم پیشرفت در گرو تصمیم و خرد جمعی است.
رفتم تا خواست فردی را در پای تصمیم و خواست و خرد جمعی قربانی کنم.
آمده بودم تا تفکر اصلاح‌طلبی را یک گام به پیش ببرم.
رفتم تا به مردم نشان دهم اصلاح‌‌طلبی به سطح بالاتری از بلوغ دست یافته است.

ایران ما به از‌خودگذشتگی و مبنا‌قرار‌گرفتن خرد جمعی نیازمند است. رییس‌جمهوری‌شدن هنر و هدف، نبوده و نیست. هدف نهایی دستیابی به زندگی آبرومندانه و شرافتمندانه برای همه ایرانیان است و من برای این هدف حاضر بودم از همه‌چیزم بگذرم.

مردم عزیز میهنم! رای تک‌تک شما مهم است. هرکسی ایران را دوست دارد و برای سربلندی ایران نگران است، باید از حق مشارکت خود در تعیین سرنوشت کشورمان استفاده کند. مطمئن هستم که حرف اول و آخر را مردم خواهند زد. من نیز چون قطره‌ای از این دریای خروشان با شما خواهم بود. تاکنون ثابت کرده‌ام که به همه تعهداتم پایبندم. می‌خواهم در انتها آخرین تعهدم را بدهم: من همیشه با شما خواهم ماند و در اولین قدم همانند شما به اصلاح‌طلبی، عقلانیت و اخلاق رای می‌دهم.

ارادتمند شما، محمدرضا عارف

[ روزنامه‌ی بهار، پنج‌شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ ]

 Posted by at 11:40 am
Jun 132013
 

۱- فردا برای انتخابات ریاست جمهوری و شوراها رای خواهم داد.

۲- از منظر اهدافِ شرکت در انتخابات، با توجه به شرایط و محدودیت‌های موجود، چندین هدف را مدنظر دارم. این اهداف در یک سرِ طیف با گزینه‌های حداقلی‌ شروع می‌شود و برحسب شرایط، اقبال مردم به کاندیداها، بازی جریان‌های سیاسی و … به سمت گزینه‌های حداکثری‌تر پیش می‌رود.

۳- هدف اولیه‌ام (و شاید مهم‌ترین هدفم) برنده نشدن جریان رادیکال به نمایندگی سعید جلیلی در این انتخابات است. با توجه به شرایط و محدودیت‌های موجود، در این صورت خود را پیروز انتخابات می‌دانم! هدف بعدی‌ام رای آوردن کاندیدایی است که نماینده‌ی افکار و جریان‌های معتدل‌تری باشد. مستقل از نتایج نظرسنجی‌ها به ترتیب نظرم بر روحانی، (عارف)، ولایتی و قالیباف بوده است. در مرحله‌ی بعدْ هد‌فم، حضور، تجلی قدرت و بازسازی «اعتماد به نفس» جریان‌های تحول‌خواه و اصلاح‌طلب در متن جامعه است. حتی اگر این حضور حداکثری نباشد و منجر به پیروزی قطعی‌ای در انتخابات فردا نشود، باز هم برای امید بخشیدن به نیروهای تحول‌خواه اثرات مثبت بسیاری دارد. و در آخرین مرحله تلاشم برای پیروزی کاندیدای مورد اجماع نیروهای اعتدال‌گرا و اصلاح‌طلب است.

۴- خوشبختانه در مورد حضور و بازگشت اعتماد به نفس در میان نیروهای خواستارِ تغییر، مشاهدات من از سطحِ شهرِ تهران و میتینگ‌های آقایان عارف و روحانی، حکایت از پرشور بودن این جریان (حداقل در تهران) دارد. واقعیتی که در فشارْ آوردن بر ستادهای روحانی و عارف برای ائتلاف خودش را به وضوح و با قدرت تمام به نمایش گذاشت.

۵- با توجه با نتایج بعضی از نظرسنجی‌های مراکز معتبر به نظر می‌رسد آرای آقای روحانی بالاتر از آقایان جلیلی و ولایتی است؛ هرچند من خیلی به نتایج این نظرسنجی‌ها خوشبین نیستم و به آنها اعتماد ندارم. فکر می‌کنم رای شهرستان‌ها، شهرهای کوچک و روستاها به درستی در این نظرسنجی‌ها منعکس نمی‌شود. همینطور نگران جریان‌های طرفدار جلیلی هستم که با داشتن امکانات زیادِ دولتی، در همین مدت اندک، با اعزام سخنران و مبلغ به شهرهای کوچک و روستاها، بخش قابل توجهی از آرا آنها را به نفع خود تغییر می‌دهند. اتفاقی که چهار سال پیش برای احمدی‌نژاد افتاد و بخش عمده‌ای از آرای این بخش از جامعه به سبد او واریز شد. این بار نیز این اتفاق اصلا دور از انتظار نیست و اقبال مردمِ شهرهای بزرگ به قالیباف و روحانی نباید موجب اشتباه در پیشبینی آرای کل کشور شود.

۶- با این وجود، و با توجه به جمیع شرایط، به نظرم کار عاقلانه در مرحله‌ی اول رای دادن به روحانی است. ولی این عمل را، با آگاهی از شرایط موجود، نه با هدفِ حداکثریِ پیروزی در انتخابات بلکه برای ابراز وجودِ اپوزیسیون وضعیت موجود، انجام خواهم داد. نکته‌ی بسیار مهم این است که برای حفظِ امیدِ به وجود آمده در بین نیروهای تحول‌خواه، علیرغم تشویق همه‌ی مردم به شرکت در انتخابات و جذب آرا به نفع روحانی، نباید در مورد پیروزیْ دچار تصورات نادرست شد و به مردم امیدهای واهی داد تا بعد از انتخابات دچار سرخوردگی و ناامیدی در بین نیروهای اصلاح‌طلب و خواستار تغییر نشویم.

۷- در آخر اینکه من فردا با «امید» رای می‌دهم. البته نه با امید به اینکه نامزد مورد نظر من پیروز شود یا اینکه فردای انتخابات همه‌ی مشکلات برطرف شود؛ که حتی امکان دارد در کوتاه‌مدت دچار مشکلات بیشتری هم شویم. بلکه با توجه به مشاهداتی که در این مدت داشته‌ام (و شاید در فرصتی بعد به آنها اشاره کنم) جوانه‌های رشدی را در بین مردم می‌بینم که نویدبخش آینده‌ای روشن برای ما خواهد بود. به امید به هم پیوستن این جوانه‌ها تا با هم شاهد سربرآوردن درخت تنومند خردورزی، اخلاق و سعادت در جامعه‌مان باشیم…

1392-I-Vote

 Posted by at 4:08 pm